امروز را به نام روز وبلاگهای فارسی میشناسند. در سالهای اخیر بارها صحبت از رکود وبلاگستان فارسی شده است. اجازه بدهید با این مساله مخالفت کنم. البته مخالفت با رکود وبلاگستان لزوما به معنای رونق آن نیست. در واقع میزان محتوای تولیدی به زبان فارسی در وبلاگها کاهش نیافته است بلکه دریای وبلاگهای فارسی طول و عرض گستردهتری پیدا کرده و کمی هم تغییر ماهیت داده است.
یکی از کارهایی که هر روز انجام میدهم و تعریف بخشی از کارم است، جستوجو در وبلاگها است. در چهار سال اخیر هر هفته دستکم چهار موضوع جدی داشتهام که باید دربارهاشان در میان وبلاگها و شبکههای اجتماعی جستوجو میکردم. تجریه این سالهای گشتوگذار به من میگوید که وبلاگستان فارسی دارد با حجمی بیش از پیش تولید میکند اما کاربران فارسیزبانش که ما باشیم لزوما به همه سطح این دریا دسترسی نداریم. گوشههایی از آن از حوزه دیدمان همواره بهدور هستند و البته تلاشی هم برای کشف این جزایر ناشناخته صورت نمیکنیم.
جان کلام این است که وبلاگنویسی از یک سو حرفهای تر شده است. بخشی از وبلاگنویسان حرفهای از این دسته جدا شدهاند و به تخصصینویسی روی آوردهاند. به نظر من دیگر نمیتوان سایتهایی چون نارنجی، یک پزشک، وبلاگینا و دیگران را در دسته وبلاگها جا داد. همانطور که نمیتوان تککرانچ و لایف هکر را وبلاگ دانست. اینها وبسایت هستند و در مقابلشان وبلاگهایی هستند که تخصصی مینویسند اما وبلاگند. بهترین مثالی که در این حوزه در وبلاگهای فارسی به ذهنم میرسد وبلاگ جادی است.
اما سوی دیگر وبلاگنویسی را فراموش نکنید. وبلاگهایی که از روزمرگیهای خود، از خاطراتشان، از غرغرهایشان مینویسند یا موضوعات روز را تحلیل میکنند حال چه سیاسی باشد، چه اجتماعی و چه اقتصادی. پرسش من از دوستانی که وبلاگستان را دچار رکود میدانند این است که چقدر به این وبلاگها سر زدهاید؟
از سویی دیگر نباید میکروبلاگهایی را که به صورت شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند، از نظر دور داشت. توییتر، فیسبوک، فرندفید، یوتیوب و اینستاگرام در حال تولید حجم زیادی از نوشتهها و اطلاعات هستند.
بنابراین گمان نمیکنم وبلاگستان فارسی بیماری رو به احتضار باشد که نیازمند نجات است. وبلاگستان تغییر کرده. تعدادی از وبلاگنویسان قدیمیش دیگر نمینویسند. نه به خاطر آن که دیگر به وبلاگ کارآمد نیست بلکه به این علت که وبلاگ برایشان جنبه رسانهای داشت. آنها با پیوستن به رسانههای جریان اصلی نشان دادهاند که نیاز به رسانه قدرتمندتری داشتهاند و حالا به آن رسیدهاند. درست برعکس مسیری که همکاران فعلیشان طی میکنند. در حال حاضر با وبلاگنویسانی روبروییم که خبرنگار شدهاند و خبرنگارانی داریم که به وبلاگنویسی هم روی آوردهاند.
با این حال روز وبلاگستان فارسی همواره گرامی است چرا که نسل تازهای از خبرنگاران را تولید کرد. چرا که به هر فارسیزبان یک رسانه داد. چرا که قدرت شهروندخبرنگاران را به رخ کشید و از همه مهمتر تریبونی داد به کسانی که به هیچ رسانهای تعلق خاطر ندارند و فقط میخواهند بنویسند از خود و از مشاهداتشان. چرا که باور دارند نوشتن بهتر از ننوشتن است.
http://goo.gl/WlD9yz
نوشته من به مناسبت روز وبلاگستان فارسی و معرفی عصیان در ۵ وبلاگ برتری که معرفی کردم
شاید یکی از دلایل این تصور که بلاگستان مرده است، ما نسل اول وبلاگنویسان هستیم که الان بیشتر ما به خاطر مشغلههای زندگی وبلاگهایمان را کنار گذاشتهایم، و چون رفیقان وبلاگی ما هم اکثرا همین کار را کردهاند، به اشتباه تصور میکنیم بلاگستان دیگر رواج قدیمی را ندارد… با این حال معتقدم بلاگستان قدیمی در نبود شبکههای اجتماعی امروزی، حس و حال کاملا متفاوتی داشت و برای آدمهایی مثل ما خیلی باارزش بود…
آن روزهایی که نیما اکبرپور هنوز در چلچراغ مینوشت و ما را هر هفته با اصطلاح جدیدی از این دنیای رازآمیز آشنا میکرد!
بعد از مدتها تو کتابخونه چشمم به وبلاگستان شهر شیشهای افتاد گفتم ببینم کی هست کی نیست اومدم اینجا دیدم اوه خدای من واقعا سالگرد وبلاگستان هست؟ یاد اون موقعها به خیر. یک کاری شروع کردم ببینم چی میشه… کمک کنید ممنون میشم