این پارک مخصوص بانوان که خبرش این روزها همه جا پیچیده است، پشت خانهام هست. یک پارک بزرگ روی تپههای عباسآباد که هم پیست دوچرخهسواری دارد و هم باشگاه تیر و کمان. پارک مورد نظر اول اسمش بود «پارک نشاط». دو سال قبل تصمیم گرفتند که این پارک را زنانه کنند برای همین اسمش را گذاشتند «بهشت مادران» و البته داخلش را حصارکشی کردند و پیست زنانه ساختند. سیزدهبدر امسال که در و پیکر پارک باز بود، سرکی هم کشیدم به آن قسمت زنانه که خدای ناکرده عقدهای از دنیا نروم چون فلاسفه میگویند الإنسان حریص بما مُنِع به زبان خودمانی یعنی هر چی روی کانال دبل ایکس لارج ماهواره پسورد بذاری آدم دوس داره تماشاش کنه داداش. به هر حال همان موقع دور تا دور حصار مشبک باغ را برزنت پلاستیکی کشیدند و میلیونها تومان خرج ایمنسازی ضدنگاه هیز مردانه ای کردند که بعد از چند ماه به علت باد و بوران و خطهای چاقو روی برزنت و شعلههای شبانه فندک عملاً چیزی از آن حصار باقی نماند. حالا هم که کلی توی بوق و کرنا شده که ما پارک اختصاصی زنان داریم معنا و مفهومش این است که کل پارک را زنانه کردیم که مردم محل بروند لای دست باقالیها ورزش کنند. ایمنسازی مشدد هم شده البته با جنسی مزخرفتر از برزنتهای قبلی که با رنگهای زرد اناری و سفید بلالی این قسمت محله را که کنار اتوبان حقانی هست زیباسازی و فریباپردازی کنند. واقعاً که آقای قالیباف این یکی را پز دادهاید و ما بُز آوردهایم. حالا هم یک سری بادمجان دور قابچین آمدهاند یک پارچه علم کردهاند زیر پل سیدخندان و از شهرداری منطقه تشکر کردهاند به خاطر این تلاشهای بیدریغ! برادر قالیباف این شهر ما به زبالهدانهای تفکیک زباله بیشتر نیاز دارد تا به پارکهای تفکیک جنسیت.
گربههای محل ما را که خاطرتان هست؟ این روزها نگرانم که از روی پشتبام، مجهز به دوربینهای دوربرد ماورای بنفش و دید شب و سایر تجهیزات، این گربههای حریص دیوارهای چینی پارک را در هم بشکنند.
در همین زمینه:
– حجاب بیحجاب، روزنامه دنیای اقتصاد
آقای استاد! این رو تحویل بگیرید:
http://www.roozonline.com/archives/2008/05/post_7374.php
نوشته: اولا ما اکنون “قوم پارس” نداریم؛ اگر هم چیزی بوده است مربوط به گذشته های بسیار دوراست.
نیما: خانوم شادی به نظرت من چرا باید چنین چیزی رو تحویل بگیرم؟
سلام بابا انقدر بدجنس نباش بگذار ما یه نفس راحت از دست شما آقایونا بکشیم…
نیما: این راه نفس کشیدن نیست دوست من.
قطعا دلیل برای عصبانیت شما از این قضیه زیاد است، ولی فکر میکنم شما از آنهایی نیستید که دنبال موضوعی میگردند که یک سر محکومش کنند؛ همین انتظار باعث شد از نوشته شما عصبانی بشوم. (برای همین این را به اول حرفم اضافه کردم که سوءتفاهم نشود!):
من درست نفهمیدم، حالا چون من و شما موافق همچین چیزی نیستیم؛ اون عدهای که درست یا غلط باحجابند باید بروند بمیرند!؟
حالا به فرض که آن باحجابها از نظر شما (نمیدانم شاید شما نه، ولی عدهای) جملگی عقبماندهاند و شهروند درجه دو! ولی همینها هستند که هر روز صحبت از کمتحرکی و کمبود دریافت نور خورشید و … آنهاست.
جای دوری نمیرود، برای سلامت روح و جسم آنها و در نتیجه شهر شما لازم است (حداقل تا زمانی که موفق شوید آنها را قانع به ترک حجابشان کنید یا عدهای به زور چنین کنند).
نیما: آرش عزیز. نوشته من را از دید یک کسی بخوان که در این محل زندگی میکند. به نظر من این پارک میتوانست همچنان دو بخش داشته باشد. تا پیش از این هم بخشی زنانه داشت که میتوانست همچنان حفظ شود. به نظر شما دریغ کردن یک پارک محلی از نیمی از مردم کار بجایی است؟ الان وضعیت نامعلوم است از لحاظ اینکه آیا خانوادهها میتوانند به اتفاق از این پارک استفاده کنند؟ حالا فرض کنیم اصلاً چنین مشکلاتی وجود نداشته باشد. تا کنون فکر کردهاید که در این پارک زنانه چه آسیبهایی میتواند موجود باشد؟ حتماً میدانید که ورود موبایل به استخرهای زنانه ممنوع است و گوشیهای زنان را در ابتدای ورود میگیرند. به نظر شما میشود گوشیهای همه ورودیهای این پارک را گرفت؟ نباید منتظر باشیم تا کمکم فایلهای تصویری از زنان در حال ورزش و گردش و البته بدون حجاب در جامعه بیمار ما شیوع پیدا کند و عملاً این پارک برای آن عدهای که شما در انتهای نوشتهتان میگویید بلااستفاده شود؟ حرف من این است که این روشها بیشتر پز تبلیغاتی سیاسی است تا به فکر زنان بودن. فکر این آقایان به کل باید عوض شود نه آنکه از چنین روشهایی برای کمک به زنان استفاده کنند.
سلام
چه وبلاگ قشنگی دارید.
یه دعوتنامه بالاترین میخواستم 🙂 ممنون
موفق باشید.
خیلی حرص اینو نزن چون مطمئنم که تا چند وقته کارای خیلی خشنگتر از این هم انجام بدن
در مورد حجاب.
مطمئنا سوادتون از سیکل هم بالاتر نیست که اینتور بیان کردید.
من بحثی در مورد حجاب ندارم. بحث من رفتار حمار گونه مردمی است که برای فرار از تحجر دینی به سویی میروند که فقط تنهایی دلیلشان تضاد با راه اول است.
در مورد این پارک و امثال این کارها من هم مخالفم و آزادی بهترین راه به تعادل رسیدن همه چیز از جمله آرش و نیما محروم از تفکر است.
نیما: دوست عزیز من با سواد زیر سیکلم یه غلط املایی توی نظرتون پیدا کردم. «اینطور» درسته نه «اینتور»