این مطلب رو در طول سفرم نوشتم. اما به خاطر دسترسی نداشتن به اینترنت الان که برگشتم منتشرش میکنم:
الان چند روزی هست که توی بروکسل هستم. هرچند هنوز اینترنت ندارم که بتونم براتون آنلاین دربارهاش بنویسم. اما خب این دلیل نمیشه که من ننویسمشون و بعداً منتشرشون نکنم.
اولین چیزی که توی بروکسل به چشمم اومد اینه که این شهر بسیار کوچک و سادهست. البته به نسبت لندن. به نظر من به هیچ وجه در نه تنها حد و اندازه مقر اتحادیه اروپا ناتو نیست بلکه به عنوان پایتخت یک کشور اروپایی بسیار روستایی به نظر میرسه. اما نکته جالب برای من این بود که مردمان بسیار شیکپوشی داره. مخصوصاً سیاهپوستان مقیم بروکسل بسیار خوشلباستر از سیاهپوستهایی هستن که من تو لندن دیدهام. به نظر میرسه که اینجا مردم به لباس و مدل موهاشون بهتر از انگلیسیها اهمیت میدن. امروز یه مقدار هم چشم چرخوندم بلکه ابراهیم نبوی رو ببینم تو خیابون. اما از قرار ابراهیم خان نبوی توی خیابون چندان قدم نمیزنه با از اون خیابونایی که من رد میشم، رد نمیشه (اسمایلی اعتراف).
از اینها بگذریم. آقا ما یه چرخی زدیم توی یکی از محلههای اینجا که بهش میگن Rue d’Aerschot یا که نزدیک Gare de Bruxelles-Nord ایستگاه شمالی که از یک نظراتی محله خاصی شمرده میشه. خونههای این محله طورین که پنجرههاش به شکل ویترینهایی هستن که توش خانومها با لباس زیر میشینن و مردها رو با اشاره به سمت خودشون دعوت میکنن. تا حالا نشده بود که ببینم یک زن اینقدر به کالا نزدیک شده باشه. آدم نمیدونه باید متأسف باشه یا نه. به هر حال اینها کارشون کاملاً قانونی و بر اساس قوانین دولته و دولت هم نظارت کامل روشون داره. یه جورایی خیلی برام عجیب بود.
یکی از این روزها رفتیم آمستردام تا پسرعمهم رو برسونیم به فرودگاهش و بره ایران. بنابراین صبح زود راه افتادیم تا من یه کمی بتونم آمستردام رو هم ببینم. اولین چیزی که جلب توجه میکرد، آسیابهای بادی بود که چند تاییش رو توی مسیر دیدم و کلی یاد دون کیشوت افتادم. یه مورد جالب دیگه هم این بود که طرفین بزرگراههای هلند دیوارهای بلندی کشیده شده که از جنس بتون، فلز یا شیشه هستن. کاربرد این دیوارها اینه که سر و صدای بزرگراه رو توی همون فضا نگه میدارن و اجازه نمیدن تا مزاحم ساکنان خونههای اطراف بزرگراه بشه و آلودگی صوتی با این روش تا حد زیادی کاهش پیدا میکنه. به علت وجود این دیوارها البته هر جا چشم میگردونی، کلی گرافیتی میبینی.
آمستردام بسیار مدرنتر از بروکسل هست. ساختمونهای بلند و تازهتری داره و کانالهای آبی که از توش شهر میگذرن، شهر رو بسیار زیبا کردن. آمستردام هم مثل بروکسل یه محله داره به نام منطقه چراغ قرمز یا Red-light district که باز به همون شکل ویترینهای پر از کالاهای انسانی داره. تفاوتش با محله بروکسلی اینه که مغازههای فروش ابزار و ادوات مربوطه توش به وفور وجود دارن و البته جز مؤنثها، مردان زننما هم کرایه داده میشن. لابد تعریف کافیشاپهای آمستردام رو هم شنیدین. کافیشاپهایی که توی منوهاش چند تایی ماده مخدر و محرک رو میشه توش پیدا کرد. به نظرم آمستردام شهر جالبتری برای زندگیه. خونههاش قشنگترن و خیلیها هم توی قایقهایی زندگی میکنن که توی کانالها پر از آبه. توی جادههای هلند، هر از گاهی بوی شدید گل به مشام میرسه که البته به خاطر صنعت پرورش گل توی کشوریه که بخش بزرگی از خشکیش رو با سدهای متعدد از زیر آب بیرون کشیدن. البته با یه سفر نصف و نیمه به یه شهر نمیشه بیشتر از این چیزی فهمید و البته نمیشه سراغ دوستایی رفت که توی این شهر داری. من هم عصر برگشتم به بروکسل.
بدون دیدگاه! نخستین کسی باشید که دیدگاهی مینویسد.