خب به هر ترتیبی که بود رسیدیم به شهر برگزاری مسابقات روبوکاپ ۲۰۰۹. متأسفانه ساعت ۱۰ شب که رفتیم تا چیزی برای خوردن گیر بیاریم، دیدیم تمام بخش های مختلف هتل تعطیله. راستش توی ایران توی هر مسافرخونهای که بری، هر ساعت از شبانهروز حداقل یکی هست تا یه لیوان آب بده دستت، اما اینجا حتی رسپشن هتل هم تعطیله و از ساعت ۱۰ شب به بعد باید از پله اضطراری بری بیرون!
ما هم رفتیم بیرون و تا جایی که توان داشتیم قدم زدیم بلکه یه قوطی کنسرو برای شام پیدا کنیم و متأسفانه دیدیم حتی پمپهای بنزین هم تعطیل هستن. در نهایت توی یخچال اتاقم یه بیسکوییت میکادو پیدا کردم و دارم در حال نوشتن این مطلب به نیش میکشم.
دارم با وعده و وعید شکمم رو که ناهار و شام بهش نرسیده، قانع میکنم که فردا صبح با یک صبحانه مفصل در خدمتش خواهم بود. و البته بلافاصله باید برم سراغ بلیت تراموا و سیمکارت که ارتباطم با عادل حفظ بشه. فردا میریم محل برگزاری مسابقات روبوکاپ تا ببینیم چه خبره. از چند تا از اتاقهای سر و صدای صحبت به زبان فارسی میاومد. فکر میکردم حداقل یکی از تیمهای ایرانی مسابقات اینجا مستقر هستن که بعد فرصت شد پای همین راهپلههای اضطراری یکیشون رو ببینم و بپرسم. تیم دبیرستان علامه حلی هستن.
به به! آقا شکل و شمایل جدید مبارک.
خیلی باحال شده. ایشالله فردا دلی از چیز در بیاری :دی