آقا از زمانی که ما اومدیم خونه جدید همه چیز قاطی پاطی شده. انگار چشممون زده باشن ملت. این دات کامها یه جورایی شیمبیلشون قیطونیه. گفتم شیمبل یاد یه بنده خدا افتادم. این آقای شیمبل از اولین وبلاگنویسهاست. آخر مرام و معرفت و لوطیگریه. دوستش تعریف میکرد که اون زمانی که هنوز مهره بود (یه موقعی بود تقریباً همزمان با تمدن مادها) این شیمبل عزیز اولین وبلاگش رو تخته سنگ مینوشت. این یکی از جالبترین اتفاقات بود که اصلاً در مخیله من نمیگنجید. از اونجایی که گفتهاند ز گهواره تا گور دانش بجوی، تصمیم گرفتم که باهاش یه صحبتی داشته باشم که خلاصه بفهمم چطور این کار رو میکرد. آقا بعد از چند هفته دویدن و این در اون در زدن تونستم با هزار جور پارتی بازی یه وقتی ازش بگیرم. یه سری اصطلاحات قامفیوتری بود که اصلاً نمیفهمیدم چیه. هی توی صحبتاش اون رو بکار میبرد. از کیفیت ببلاگهای اون موقع که پرسیدم، توضیح داد که پابلیش هر صفحه سه روز طول میکشید. از همه مشکلتر هم لینک دادن به سایتها و ببلاگهای تازهوارد بود. اولین لینکی هم که داد به ببلاگ همین دوستش بود که البته اون موقع هنوز مهره بود. کارای مربوط به این لینک هم سه ماهی طول کشید. کلی کار برد تا تونست با نخ ماهیگیری بهش لینک بده.
بدون دیدگاه! نخستین کسی باشید که دیدگاهی مینویسد.