این روزها در نمایشگاه کتاب و نمایشگاه مطبوعات غلغله هست. مثل هر سال این بار هم نمایشگاه کتاب از پربینندهترین نمایشگاههای برگزارشدهست. هنوز فرصت نکردم که سری به نمایشگاه کتاب بزنم. بودن تو غرفه مجله چلچراغ و صحبت کردن با خوانندهها کمتر فرصتی برام باقی گذاشته که برم و چند تا کتاب خوب بخرم. فعلا که تو فکر جیم زدنم تا ببینم موفق میشم یا نه!
آره. من هم امسال تو نمایشگاه بودم. راستش اولین بار بود که میاومدم نمایشگاه واسه همین هم وقتی اون جمعیت رو دیدم اولش خیلی جا خوردم. به دوستی که همراهم بود گفتم کی گفته ایرانیها اهل مطالعه نیستن؟ و اون فقط پوزخند زد. معنی پوزخندشو تا همون روز غروب که از نمایشگاه برمیگشتم فهمیدم. متأسفانه تجمع کاذبی بود. کتابخونهای واقعی فقط به اندازهی همون جمعیتی بودن که جلوی غرفهی چلچراغ جمع شده بودن 😉
راستی این قضیهی فشار آوردن دولت برای تعویض محل نمایشگاه کتاب درسته؟
نیما: این نوشته که مال نمایشگاه سال ۸۴ بود. وضعیت تعویض و انتقال محل نمایشگاه به جای دیگه هنوز نامعلومه. باید دید این تعویض یا عدم تعویض به نفع کدوم نهاد تموم میشه؟
کتاب خواندن برای چیه؟ من خیلی کتاب میخونم ولی هنوز نتونستم مطالب خودم را بنویسم. با محیط دور و برم هم که دیگه دارم پشیمون میشم. میدونم انسانی به رشد فکری رسیده که بتونه عقایدش را بیان کنه. ولی من بعد از این همه مطالعه احساس میکنم فلج شدم. انگشتام از گرفتن خودکار میترسه. من چون تازه با تو آشنا شدم الان جوابت رو میدم.
نیما: زهرا جان اول که قرار نیست همه نویسنده بشن. دوم اینکه نوشتن با تمرین بهتر میشه قرار نیست که در اولین نوشتههامون شاهکار خلق کنیم. پیشنهادم به تو اینه که از وبلاگنویسی شروع کنی.