دسترسی محدود، تی‌شرت‌هایی که طرح رویشان فیلتر شده

این روزها کمتر کسی رو می‌شه پیدا کرد که پیه فیلترینگ به تنش نخورده باشه. خیلی از وب‌سایت‌ها و وبلاگ‌ها از جمله همین وبلاگ فیلتر شده‌اند. این موضوع کم‌کم داره دامن هر وبلاگ معمولی رو می‌گیره. وب‌سایت‌هایی که خیلی‌هاشون از طرفداران حکومت هم بودند و هستند دارن گرفتار همین محدودیت‌های اجباری می‌شن. بینندگان این سایت‌ها به سایتی به نام پیوندها هدایت می‌شن.

از ابتدای سال ۸۹ که صفحه ساده فیلترینگ جای خودش رو به سایت پیوندها داد، آمار بازدید از این سایت چنان زیاد شد که با گذشت چند ماه از راه‌اندازیش، در پایان شهریور ۱۳۸۹ رتبه هجدهم رو در الکسای ایران به خود اختصاص داد. در پایان بهمن ۱۳۸۹ پیوندها در جایگاه پنجمین سایت پربازدید ایران در رتبه‌بندی سایت الکسا قرار گرفت و الان هم در رتبه چهارمه! با این حال احتمالاً سایت پیوندها کمترین مراجعه مستقیم و بیشترین ری‌دایرکت رو داره.

چند وقت پیش با پروژه‌ای آشنا شدم که هدفش با توجه به چیزی که توی سایتشون نوشته شده: نگاهی دوباره است برای یادآوری آنچه در اینترنت ایران می‌گذرد. وقایعی که شاید بهتر باشد در شدت و قواعد اجرای آن کمی تجدید نظر شود.

«دسترسی محدود» فعلاً مجموعه‌ای از تی‌شرت‌هاست که طرح روشون یادآور فیلترینگ و صفحات دسترسی ممنوع در ایرانه. توضیحات بیشتر درباره این پروژه رو می‌تونید توی صفحه درباره ما در این سایت بخونید.

نمونه کارها رو می‌تونید اینجا ببینید. از نظر مفهومی پروژه جالبیه. در نظر بگیرید که یه نفر تی‌شرتی پوشیده که روش نوشته شده: «بر اساس قوانین دسترسی به این تصویر مجاز نمی‌باشد». آدم با دیدن این نوشته با خودش می‌گه یعنی طرف چه عکسی می‌خواست اونجا چاپ کنه که فیلتر شده؟ بعد می‌شه تخیل کرد و هر تصویر یا جمله‌ای رو اونجا در نظر گرفت.

افزونه شبیه‌ساز فیلترینگ در چین

China Channel Firefox Add-onبسیار پیش آمده که بلاگرهای ایرانی که خارج از ایران وبلاگشان را به روز می‌کنند، از اوضاع فیلتر شدن وبلاگ خود یا سایت‌های دیگر بی‌خبر هستند.
این اتفاق نه‌تنها برای بلاگرهای ایرانی خارج از کشور می‌افتد بلکه برای بلاگرهای چینی هم صادق است. افزونه‌ای به نام «کانال چین» یا China Channel برای فایرفاکس نوشته شده است که به کاربران خارج از چین اجازه می‌دهد تا از وضعیت سایت‌ها باخبر شوند. این افزونه در واقع اوضاع فیلترینگ در کشور چین را برای خارج از این کشور شبیه‌سازی می‌کند.
در نمایشگاهی در هنگ‌کنگ با استفاده از این پلاگین توانستند روی دو مانیتور نمایشی از اوضاع سانسور اینترنت در چین ارائه کنند. آنها دو مانیتور را به یک ماوس و کیبورد مشترک متصل کردند. وقتی یک آدرس مثل صفحه‌ای از ویکی‌پدیا وارد شد، در یکی از این مانیتورها که از اینترنت هنگ‌کنگ استفاده می‌کند، صفحه مورد نظر دیده می‌شود اما در مانیتور کناری که با استفاده از پراکسی به اینترنت چین متصل است، صفحه فیلترشده دیده می‌شود.

A gallery implementation of the China Channel Add-On

ادامه

وکیل مدافع شیطان

Samandehi!– ببینم تو دانشجوی حقوقی دیگه؟
– آره خب.
– شنیدی؟
– آره شنیدم.
– چی رو؟ من که هنوز چیزی نگفتم بابا. اصلاً چی رو شنیدی؟
– این که قراره بامشاد جای داوِنَه توی باغ مظفر بازی کنه.
– بی‌خیال بابا جان. بامشاد رو ولش کن. این طرح ساماندهی وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها رو می‌گم.
– خب بگو. چی هست حالا این طرح سامان‌گیری؟
– سامان‌گیری نه عزیز من. ساماندهی.
– حالا چه فرقی داره انگار!
– فرق داره دیگه. به نظر تو دادن با گرفتن فرق نداره؟
– ها؟ چرا انگار فرق داره. حالا که چی کلاً؟
– ببین. جریان اینه که باید برم وبلاگم رو ثبت کنم.
– کجا؟ ثبت احوال؟
– نه بابا خیلی پرتی تو هم.
– ثبت اسناد؟
– نه بابا یه جایی که مربوطه به معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی وزارت ارشاد.
– حالا واسه چی باید ثبتش کنی؟
– میگن واسه حمایت از وبلاگ‌ها و نظارت.
– آها چه خوب. یعنی می‌خوان وام بدن؟
– وام چیه؟ می‌خوان خدای ناکرده زبونم لال هرج و مرج نباشه وبلاگستان. هر شهری پلیس لازم داره خب. وبلاگستان هم شهریه واسه خودش.
– خب پس چرا نمی‌رید وزارت مسکن و شهرسازی؟ راستی الان مظنه متری چنده تو محله شما؟
– ببین بی‌خیال من پشیمونم.
– نه. ببین. خب من نمی‌دونم. گیجم کردی آخه.
– تو کُلُهُم گیج می‌زنی جونم.
– خب آخه مگه نمی‌گی طرحش حمایتیه. حمایت که خوبه.
– آخه طرح حمایتیش اجباریه. یعنی اگه نخوای حمایت بشی فیلترت می‌کنن.
– چه جالب. این که خوبه.
– ببین. این جوری که حرف می‌زنی یاد بوش‌وگ می‌افتم.

ادامه

آقای درخشان، کمی منصفانه‌تر قضاوت کنید

برایم جالب بود. یعنی مدت‌هاست که شنیدن این گونه حرف‌ها از شما برایم جالب است و تنها لبخندی به آنها می‌زنم. گاهی فکر می‌کنم، انسانی با این مشخصات در ضمیر واقعیش چه می‌گذرد؟ این نوشته آخرتان کمی بیشتر از یک لبخند برایم به ارمغان آورد. اشتباه نکنید. من برای شخص شما احترام زیادی قائلم. اما یک بار دیگر نوشته‌تان را بخوانید. این اولین باری نیست که دیگران را بی‌جهت متهم می‌کنید. یک بار دیگر با نیش و کنایه گفته بودید که لحن طومارمان شبیه آی تی اللهی‌های ایران است. با خود گفتم که منظور حدر تنها ذکر شباهت‌های نوشتاری بوده و یا شاید این کلمه را به تازگی ساخته و الان موقعیتی پیدا کرده که می‌خواهد به کارش بگیرد. اما در نوشته آخرتان گویا خیلی عصبانی بودید. همه را به یک چوب رانده‌اید دوست عزیز. بگذارید بی‌پرده با شما سخن بگویم. من هم اهل چاپلوسی و قرض دادن نان برای روز مبادا نیستم. اما دوست عزیز اینکه شما را ابوالبلاگر بدانند خیلی بهتر است تا خودتان هم خود را ابوالبلاگر بخوانید. نگذارید واژه ابوالبلاگر تبدیل به واژه‌ای طنزگونه شود. یکبار دیگر متن طومار را بخوانید. دقت کنید که در آن به مسدود شدن سایت‌های شخصی مستقل هم اعتراض شده. نمی‌دانم چرا فکر کرده‌اید که این اعتراض‌ها از جانب گروه‌های خاصی هدایت می‌شود؟ دوست عزیز اشتباه گمان برده‌اید. این طومار را من تنظیم کردم. اگر هم کمی فاصله‌تان را از دیگران کم کنید، خواهید فهمید که به جایی وابسته نیستم. دوستان دیگر هم زحمت ترجمه آن را کشیدند که خوشبختانه آنها هم به جایی وابسته نیستند. بسیاری از کسانی که آنرا امضا کرده‌اند را می‌شناسم. باید بگویم که آنها هم به جایی وابسته نیستند و یا اگر هم باشند، هنگام امضای آن، آزادی وبلاگ‌ها مد نظرشان بوده. خیلی‌هایشان هم اصلاً فیلتر نشده بودند، اما آنرا امضا کردند. تمام این ماجرا حاصل یک تفکر جمعی بود. لحن شما را به هیچ وجه درک نمی‌کنم. لابد ادبیاتتان دیگر ادبیات نوشته‌های اولتان نیست. مسائل ناگفته بسیار است. مسائلی که شاید فاصله‌ها و شاید تمجید اطرافیانتان مانع رسیدنشان به گوشتان شده. می‌خواهید بشنوید؟ بگذارید برخی را برایتان بازگو کنم. از من کینه به دل نگیرید. من را تنها یک راوی بدانید. می‌دانید که می‌گویند حسین فکر می‌کند که مترادف فارسی وبلاگ می‌شود سردبیر خودم؟ می‌دانید که می‌گویند اگر بهترین خدمت را برای وبلاگ‌های ایرانی بکنی و حسین در آن نقش اول را بازی نکند، محال است که از آن حمایت کند؟ می‌دانید که می‌گویند حسین عاشق شهرت است؟ می‌دانید که می‌گویند حسین تنها فعالیت‌های خود و اطرافیانش را بزرگ می‌کند؟ می‌دانید که…
من شاید با خیلی از این می‌دانیدها موافق نباشم. اما تمامشان را بارها به گوش شنیده‌ام. حسین عزیز، خیلی از ماها شروع وبلاگنویسی خود را مدیون راهنمای ساخت وبلاگ شما هستیم. خیلی از ماها وبلاگتان را می خوانیم. خیلی از ماها در فعالیت‌های شما مثل سایت صبحانه شریکیم و در آن می‌نویسیم. اما کمی فروتن باشید دوست عزیز. کمی دید خود را گسترده‌تر کرده و خود را مانند سابق به وبلاگ‌نویسان ایرانی نزدیک کنید. این سرزمین وبلاگستان، سرزمین سلسله مراتب نیست. اینجا هر کسی بهتر بنویسد، محبوب‌تر می‌شود و هر چه مردم‌دارتر باشد، موجه‌تر. این را هم بدانید که شما خیلی خوش‌شانس هستید که سکوت بزرگوارانه دیگران را در مقابل توهین‌هایتان نظاره‌گر می‌شوید. دوست عزیز صریح می‌گویم، دیکتاتور هیچ کجا محبوب نیست حتی در سرزمین وبلاگستان.
یک نکته را مدت‌هاست که می‌خواهم بگویم که تا کنون به هزار دلیل درباره‌اش سکوت کردم. هنوز یادمان نرفته است که برای تولد یک سالگی وبلاگ‌ها، پیشنهاد کاری مثبت را می‌دادید. و باز یادمان می‌آید که برای آوردن مطلبی از نوشته‌هایتان در کتاب وبلاگستان، شهر شیشه‌ای تقاضای حق‌التألیف کردید. کما اینکه نویسندگانی که جوایز ادبی برده‌اند با تواضع مطلب خود را برایمان ارسال کردند و همان طور که می‌دانید خبر چاپ آِن کتاب چند روزی در صدر سایت‌های ممیوفکچر فارسی و متافیلتر و بلاگدکس و سایت‌های مشابه بود و توجهی هم از شما برنیانگیخت تا به آن اشارتی کنید، حال آنکه تاثیر وبلاگ‌های آمریکایی بر سیاست آمریکا، تأثر شما را بر می‌انگیزد. چه پاسخی بر این تناقض‌هایتان دارید؟
می‌دانم که این نوشته را می‌خوانید. برایم مهم نیست که جوابی به آن بدهید یا نه و این بار هم با نادیده انگاشتن از کنارش بگذرید. اما حقیقتاً انتظار دارم که کمی به این نوشته‌ها فکر کنید شاید رویه‌ای جدید را آغاز نمایید.
با احترام