مرثیه‌ای برای فرندفید

نویسنده میهمان: صادق ز.

«یک هفته از راه‌اندازی سایت فرندفید گذشته است. یک نسخه از نسخه خصوصی بتا را در دسترس تعدادی از افراد گذاشته‌ایم و بازخوردهای خوبی از آن دریافت کرده‌ایم. کاربرانی که مشتاقانه از سایت ما استفاده می‌کردند، در انجمن ما اشکالات و ویژگی‌های مورد درخواست خود را گزارش داده‌اند. ما واقعا از همه بازخوردهای شما در سایت و به ویژه گزارش‌های دقیق و متفکرانه شما درباره اشکالات سپاسگزاریم.»
این اولین پست بلاگ فرندفید در ۵ اکتبر ۲۰۰۷ بود. آن روزها شاید گروه جوان و پرشور این شبکه اجتماعی هیچ‌گاه به توقف استارتاپ و شرکت نوپایشان فکر نمی‌کردند. اما قانون بقای حاکم بر فضای آنلاین، فرندفید را به زودی به دست پدرخواندهای نامهربان سپرد، تا مبادا روزی این جوان، یلی شود در برابر رقبا. بیش از ۲ سال از تولد فرندفید نگذشته بود که فیسبوک او را به مالکیت خود درآورد. واضح است که هدف فیسبوک نه تنها حضانت از فرندفید نبود بلکه برعکس او با این کار می‌خواست پر و بال فرندفید را ببندد و او را به تدریج از کورس رقابت خارج کند.

«زمانی که به فیسبوک پیوستیم خدمات خود را حفظ کردیم اما افرادی که به طور مداوم از فرندفید استفاده می‌کردند، کاهش یافتند و در نهایت، این جامعه تنها بخشی از آن بود که در آغاز شکل گرفت. با این شرایط ما تصمیم گرفتیم که آغاز به بستن تدریجی این سایت کنیم.» این بخش از آخرین پست تیم فرندفرید نیز موید این عقیده است.

ادامه

گفتگو با سایت روزنامه‌نگار درباره کاربرد شبکه‌های اجتماعی برای خبرنگار

درباره استفاده خبرنگاران از شبکه‌های اجتماعی حرف و حدیث و راهنما زیاد نوشته شده. اما به عنوان کسی که مدت‌هاست از شبکه‌های اجتماعی برای کارم استفاده می‌کنم، طرح دوباره سوالاتی پیرامون استفاده‌ام آن قدر وسوسه‌برانگیز بود که به گفت‌وگویی در این باره تن بدهم.

نوشته زیر، بخشی است از گفت‌وگویی که سایت روزنامه‌نگار با من داشته و نسخه کامل آن را می‌توانید در سایتشان بخوانید.

@ROOZNAMENEGAR:چگونگی ارتباط و وابستگی روزنامه‌نگاری امروز با شبکه‌های اجتماعی و مزایا و معایب آن

NIMA@ : خبرنگاری امروزه موضوعی کاملا هم‌بسته با شبکه‌های اجتماعی است. شبکه‌های اجتماعی را به عنوان یکی از اصلی‌ترین منبع‌های خبری و دماسنج واکنش‌های کاربران به خبرها می‌توان در نظر گرفت. بسیاری از خبرها و اتفاق‌ها برای بار اول در این شبکه‌ها پخش می‌شود. با توجه به این که هیچ رسانه‌ای نمی‌تواند در نقطه نقطه دنیا خبرنگار خودش را داشته باشد تا از همه خبرها آگاه شود، شبکه‌های اجتماعی می‌توانند نقش ابزاری را بازی کنند که هر اتفاقی را گوشزد می‌کنند.

به شخصه فکر می‌کنم برای یک خبرنگار، امروزه غیرممکن است که چنین ابزاری را نادیده بگیرد و به سادگی از کنارش بگذرد. در واقع یک شبکه اجتماعی وقتی تبدیل به رسانه اجتماعی می‌شود، ارزش‌اش برای کاربران و به ویژه خبرنگارها دوچندان می‌شود.

ادامه

شبکه اجتماعی واین و ساخت ویدئوی ۶ ثانیه‌ای

شبکه‌های اجتماعی یکی پس از دیگری سر بر میارن و آدم گیج می‌شه که آیا توی همه‌شون باید نام‌نویسی بکنه یا نه. یه موقعی بود که تب شبکه‌های اجتماعی همه رو گرفته بود و روزی نبود که توی یکیشون عضو نشیم. اما در نهایت بیشتر از چند تاشون رو نگه نداشتیم. کمتر کسی از ما روزانه به بیش از ۵ شبکه اجتماعی سر می‌زنه. اصلا کار و زندگی رومزه چنین اجازه‌ای رو به آدم نمی‌ده.

اما هنوز هم هستند شبکه‌هایی که برای یک منظور خاص به وجود میان و کم و بیش ماندگار می‌شن.

واین (VINE) یک اپلیکیشن موبایله که زیرمجموعه توییتر به حساب میاد. کاربران می‌تونن با استفاده از رابط کاربری جالبی که داره به سادگی ویدئوهای کوتاه بسازند و روی شبکه بارگذاری کنند.

همه می‌دونیم که ایده توییتر این بود تا کاربران در کوتاه‌ترین اندازه ممکن یعنی ۱۴۰ حرف، پیام خودشون رو ارائه یدن. چیزی که تجلی مستقیم کم گوی و گزیده گوی چون دُر بود. واین هم تونسته همون ایده رو به صورت تصویری ارائه بده. ساخت ویدئوهایی با حداکثر طول کلیپ ۶ ثانیه.

شاید فکر کنید که ۶ ثانیه واقعاً به چه دردی می‌خوره؟ توی این مدت کوتاه مگه چه چیزهایی می‌شه ساخت؟

اما باورتون نمی‌شه که ملت چه ابتکاراتی رو توی همین مدت زمان کوتاه انجام می‌دن. همه جور کاری هم بینشون پیدا می‌شه. فضای واین بیشتر یک فضای بانمک و طنزآلوده. در واقع اکثر ویدئوها محتوای خنده‌دار دارند. اما در این بین انیمیشن‌های جالبی می‌بینید. محتوای آموزشی هم کم و بیش در همین مدت کوتاه تولید می‌شه. رسانه‌ها هم کم‌کم دارند کشفش می‌کنند و به سراغش میان.

ادامه

میدون، نمایش خودکار اخبار داغ

قدیمی‌ترها سایت صبحانه را خاطرشان هست. یکی از وب‌سایت‌هایی که کاربران لینک‌های خود را در آن به اشتراک می‌گذاشتند تا دیگران از آن استفاده کنند. در آن زمان اخبار مهم وبلاگی را می‌توانستیم در آن به راحتی پیدا کنیم.

صبحانه با ورود وب‌سایت‌هایی مثل بالاترین نابود شد. پس از آن بود که موج وب‌سایت‌های مشابه بالاترین وب فارسی را فرا گرفت. برخی از این وب‌سایت‌ها دوام آوردند و تعدادی دیگر زیر فشار رقابت فنا شدند.

با محبوب شدن گوگل ریدر (گودر) وضعیت هم‌خوان کردن لینک‌ها شکلی دیگر گرفت. این ویژگی باعث شد تا سایت مفیدی چون لایک‌خور ایجاد شود و با خدمات متفاوتی که به طور خودکار و از میان لینک‌های هم‌خوان‌شده در گودر شکل می‌گرفت، مرجعی باشد برای یافتن داغ‌ترین‌های اخبار. سرنوشت لایک‌خور هم به خاطر گره خوردن به گودر غم‌انگیز بود. با خاموشی گوگل‌ریدر به دست گوگل، لایک‌خور هم جان داد.

شبکه‌های اجتماعی چون توییتر، فیس‌بوک و گوگل‌پلاس اما در سال‌های اخیر روی دور هستند. از آنجایی که هشتگ‌های فارسی در آمار داغ‌ترین‌های سایتی چون توییتر در حال حاضر جایی ندارند، سایتی چون میدون می‌تواند بسیار مفید باشد.

میدون هر ساعت داغ‌ترین لینک‌های فارسی به اشتراک گذاشته شده در فیس‌بوک و توییتر را به صورت خودکار پیدا و رده‌بندی می‌کند هر چند گوگل پلاس در حال حاضر در این سایت پشتیبانی نمی‌شود. بر خلاف بالاترین، کاربران نقشی در داغ کردن لینک‌ها ندارند و منابع خبری این سایت هم منابع مشخص و محدودی هستند.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید در این صفحه بخوانید. گزارش ماهانه میدون هم که به صورت اینفوگرافیک منتشر می‌شود، می‌تواند برای علاقمندان به شبکه‌های اجتماعی جالب و دیدنی باشد. این یک نمونه را ببینید.

10551025_513209862158217_2297540516863493139_n

​عکس دست‌جمعی ماگ‌ها

نویسنده میهمان: مریم مهتدی

ما آدم‌ها گاهی دوست داریم فکر کنیم دیگران هم مثل ما زندگی می‌کنند. گاهی دوست داریم فکر کنیم همه یک کارهایی را با هم انجام می‌دهیم و هیچ‌کس تنها نیست. گاهی وقت‌ها هم دوست داریم از چیزهای ساده و غیرخصوصی زندگی دیگران با خبر بشویم. شاید برای این‌که بدانیم هرکس چه شیوه‌ای برای لذت بردن از روزهایش دارد. ​

این روزها اینستاگرام طرفدار زیادی پیدا کرده. تا چند وقت پیش و قبل از این‌که اینستاگرام این‌قدر فراگیر بشود آدم‌های فضای مجازی و کسانی که دوست دارند عکس‌های‌شان را با دیگران به اشتراک بگذارند فضای دم‌دستِ فیس‌بوک را انتخاب می‌کردند. عکس‌ پروفایلی و عکس فیس‌بوکی برای خودش یک دسته‌ی جدا، تازه و حتا بامزه‌ای درست کرده بود. حالا اما از گوشه کنار کافه‌ها و خیابان‌ها و جاهای تفریحی و همین فیس‌بوک می‌توان شنید که خیلی‌ها عکس اینستاگرامی می‌گیرند. در مهمانی‌ها و در دور هم جمع شدن‌ها و اتفاق‌های اجتماعی و گروهی هستند کسانی که به طنز می‌گویند عکس می‌گیرند برای اینستاگرام.

ادامه

توییت‌کرده منع توییت چون کُند جناب فارس‌نیوز عزیز؟

بعضی از این سوتی‌های خبرگزاری فارس گاهی بیشتر از بقیه‌ش مشهور می‌شن. نمونه‌ش هم عکس‌های جعلی خبرگزاری فارس از ناآرامی‌های لندن بود که بعداً از روی سایت محوشون کرد و خوشبختانه یه نمونه ازش رو می‌تونید اینجا ببینید.

اما از همه اینها گذشته این یکی دو روز خبرگزاری فارس یه تغییراتی توی سایتش داده که باعث شده یه عده از بچه‌های همیشه آنلاین این جریان رو دست بگیرن و یه کمی سر و صدا به پا بشه. اما قبل از این که بریم سراغ ماجرا بیایید نگاهی بندازیم به تعدادی محدود از خبرهایی که این خبرگزاری درباره شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده:

فیس‌بوک جاسوس سیا و موساد، ۱۳۸۸/۰۸/۱۷

جاسوسی کاربران فیس‌بوک برای رژیم صهیونیستی، ۱۳۸۹/۰۱/۱۸

انتشار خبر جعلی حمله آمریکا به ایران در فیس‌بوک برای جاسوسی از کاربران، ۱۳۹۰/۱۱/۱۵

فیس‌بوک شبکه اطلاعاتی یا جاسوسی؟، ۱۳۸۸/۰۹/۰۱

نقش فیس‌بوک و توییتر در جنگ روانی سایبرنتیک علیه ایران، ۱۳۸۸/۰۵/۱۷

و البته ده‌ها خبر دیگه از همین دست که اگه این سایت و اخبارش رو دنیال کرده بودید بهتر از من می‌دونید. اما حالا اگه به سایت فارس نیوز برید، با صحنه جالبی مواجه می‌شید. دکمه‌های همخوان کردن اخبار در فیس‌بوک و توییتر و گوگل‌پلاس. اینجاست که جریان قسم حضرت عباس و دم خروس عینیت پیدا می‌کنه.

ادامه

رتبه گوگل‌پلاسی شما چیست؟

سایت‌های زیادی وجود دارند که آمار و ارقام شبکه‌های اجتماعی رو ارائه می‌دن. دانشتن این آمار می‌تونه به در خیلی‌ها بخوره. اصولاً آمار شبکه‌های اجتماعی، می‌تونه نوعی مردم‌شناسی و رفتارشناسی ساکنان اینترنت رو نشون بده تا بشه پیش‌بینی‌هایی هم از آینده داشت.

درباره گوگل‌پلاس به عنوان یکی از تازه‌ترین شبکه‌های اجتماعی که جنجال زیاید به همراه خودش آورد، چندان آمار و ارقامی در دست عموم نیست. اما سایت‌هایی مثل Circle Count می‌تونن اطلاعات جالبی رو ارائه بدن. این سایت بهتون نشون می‌ده که در هر کشور اوضاع از چه قراره و هر کاربر گوگل‌پلاس در چه موقعیتی قرار داره. چند وقت پیش، سایت اینفوگرافیکس از اطلاعات این سایت استفاده کرد تا اینفوگرافیکی از رتبه‌بندی کاربران داخل ایران نشون بده.

حالا با هم بخش‌های مختلف این سایت رو بررسی می‌کنیم. بالای صفحه منوی بازشویی هست که می‌تونید کشورها رو از توشون انتخاب کنید و آمار رو بر اساس کشور ببینید یا این که می‌شه به طور پیش‌فرض آمار رو در کل کشورها دید. در عین حال امکان تفکیک جنسیت هم هست که آمار رو بین مردان و زنان دید.

اما منوی افقی بخش‌های مختلفی داره. صفحه نخست آمار کلی رو نشون می‌ده که طبیعتاً کلی هرپیشه و آدم‌های مشهور رو می‌شه توشن دید. گزینه بعدی صفحات هستند. یعنی شناسه‌های مربوط به برندها و سایت‌ها و شرکت‌ها. اونجا هم رتبه‌بندی اونها رو می‌تونید ببینید. در کزینه‌های بعدی آمار بسیار جالبی رو همراه با نمودارهای مربوط خواهید دید. رتبه‌بندی کاربران کلاً بر اساس تعداد دنبال‌کنندگان، تعداد نظرات زیر مطالب همخوان‌شده و تعداد لایک‌ها تولید می‌شه.

رتبه خودم رو بررسی کردم و متوجه شدم که در حال حاضر در رده ۳۰ در کل کاربران بریتانیا و ۱۲۵۵ در دنیا قرار دارم. شما هم رتبه خودتون رو می‌تونید پیدا کنید. اگه عضو سایت بشید، اطلاعات و آمار بیشتری به دست میارید. اگه می‌خواهید من در پلاس رو دنبال کنید، این آدرسشه.

سایتی برای آمار گوگل‌پلاس

حالا که چند روزی از راه‌اندازی گوگل‌پلاس می‌گذره، شاید دوست داشته باشید به یک سری آمار در این زمینه دسترسی داشته باشید.

سایت سوشیال استتیستیک، کلی اطلاعات و آمار از گوگل‌پلاس اراده می‌ده. اگه با شناسه گوگل خودتون در این سایت وارد بشید، به اطلاعات بیشتری هم دسترسی پیدا خواهید کرد. در ضمن اگه شناسه‌تون توی سایت نیست، می‌تونید آی‌دی خودتون رو هم به سایت اضافه کنید. فقط کافیه به نوار آدرس خودتون در گوگل‌پلاس مراجعه کنید و عدد موجود در نشانی رو کپی و در این سایت وارد کنید. برای مثال این عدد برایی شناسه من اینیه که در نشانی پایین برجسته شده:

https://plus.google.com/111909409764041329759

برای هر کسی یک صفحه ویژه هست که آمارش رو بر حسب تاریخ مرتب کردند و آمارتون رو می‌تونید از اونجا ببینید. البته این طور به نظر میاد که آمار با یک روز تأخیر در این سایت ثبت می‌شه. ایت سایت یک ویجت هم بهتون می‌ده که می‌تونید کنار سایتتون بذاریدش.

نکته جالب اینه که در حال حاضر مارک زوکربرگ، بنیانگذار فیس‌بوک رتبه اول دنبال‌کنندگان رو به خودش اختصاص داده و در رده بعد لری پیج یکی از مدیران گوگل هست (فکر کن آدم توی خونه خودش دوم باشه و رقیبش اول). یکی از دیگه آمارهای جالب اینه که مردان تا این لحظه ۸۷.۲٪ از اعضا رو تشکیل می‌دن و زنان ۱۱.۳٪ رو باقی هم جنسیتش رو مشخص نکردن.

و در انتها اگه علاقمندید از روی گوگل‌پلاس یا گوپس دنبالم کنید، این آدرس پروفایلمه.

راه‌اندازی جست‌وجوی اجتماعی توسط گوگل

گوگل سعی می‌کنه تا نتیجه جست‌وجویی مرتبط‌تر رو در زمان کوتاه‌تری در اختیار کاربرانش قرار بده. هر چند این روزها حداقل برای زبان فارسی دستخوش نتایج نامطلوبی شده. علتش هم سایت‌هایی هستن که با گول زدن گوگل سعی می‌کنن تا ترافیک زیادی رو به سوی خودشون بکشونن. در واقع محتوای به درد بخوری رو هم بهتون ارائه نمی‌دن. به این موضوع بعداً بیشتر می‌پردازم.

اما در راستای اولین جمله‌ای که این بالا گفتم، گوگل اخیراً سعی می‌کنه تا اطلاعات زیادی رو از آشناهاتون جمع‌آوری کنه. چیزهایی که از توییتر، فلیکر و سایت‌های دیگه در نتایج جست‌وجوی گوگل ظاهر می‌شن، بله همین علت هست.دیروز گوگل به هدفش یک گام نزدیک‌تر شد. سرویسی که به شما اجازه می‌ده تا نتایج جست‌وجوی خودتون رو به سایرین پیشنهاد بدید. اسم این سرویس به اضافه یک یا  پلاس وان هست. یک جور حاشیه‌نویسی برای وقتی که می‌خواهید چیزی رو پیشنهاد بدین. انگار که بخواهید به بقیه بگید: «این خیلی باحاله». تمام کاری که لازمه انجام بدید، اینه که روی ۱+ روی صفحه وب یا آگهی که بدرد بخور می‌دونید، کلیک کنید. بعد از اون این پلاس وان ها روی نتیجه جست‌وجوی گوگل ظاهر می‌شن.

بذارید مثال بزنم. شما دارید برنامه یه اسکی در پیست شمشک می‌ریزید. وقتی که جست‌وجو می‌کنید، ممکنه یه ۱+ از عمه‌تون ببینید که هتل خاصی رو پیشنهاد می‌ده. یا مثلا وقتی دنبال دستور آشپزی برای پخت ماکارونی می‌گردید، از طرف هم‌اتاقی‌تون توی خوابگاه یه پلاس وان می‌بینید که در نتیجه جست‌وجوتون هست. یا حتی وقتی می‌خواهید یه کافه پیدا کنید که قهوه بزنید توی رگ، ممکنه رفقا، دور و بر خونه‌تون یه کافه خوب رو پیشنهاد داده باشند.

زیبایی ۱+ اینه که شما نتیجه درست و درمون نصیبتون می‌شه به خاطر این که توسط مردم بهتون پیشنهاد شده نه یه مشت ربات که ممکنه گول بخورن. برای این که بهتر متوجه شیوه کارش بشید، این ویدئو رو ببینید:

ادامه

فصلی خواهم نبشت در باب فیض‌بوق و آداب آن

کتاب‌های زیادی درباره آداب اجتماعی نوشته شده. این که چطور می‌توان با دیگران به طرز شایسته‌ای رفتار کرد. شاید من چیز زیادی درباره اونها ندونم اما توی شبکه‌های اجتماعی بعضی از آداب‌ندانی‌ها باعث می‌شه که یک چیزهایی بره روی اعصابم و حسابی اذیتم کنه. این درد مشترک خیلی‌هاست و بعضی‌هاش جداً به یه معضل تبدیل شده. حداقل کاری که می‌تونم بکنم اینه که اونها رو این پایین فهرست کنم و طبیعتاً درخواست کنم که نکن آقا جان، نکن خانوم عزیز… القصه:
– ببین دوست گلم. می‌دونم که من هم از نظر تو خیلی گلم. اما عاجزانه درخواست می‌کنم من رو همراه صد و بیست چهار هزار دوست و آشنا روی اون سبد گل گلایل بنفش تگ نکن. تصور کن اگه بقیه رفقا بخوان من رو روی عکس‌هایی از ته‌دیگ ماکارونی دیشبشون و دیزی قهوه‌خونه نصرت خان و آنتن ماهواره خونه مامان‌بزرگ دوست‌دخترشون تگ کنن و بعدش هم همه رفقا بخوان زیرش هی کامنت بذارن، چه عصمتی از خاندان آدم به باد می‌ره.
– طبیعیه که اگه من بخوام عضو گروه «حمایت از گربه‌های بی‌خانمان مقیم مرکز» بشم، می‌رم و گروهش رو روی فیس‌بوک پیدا می‌کنم و با یک لایک ساده، عضوش می‌شم. بنابراین اگر شما مؤسس یا عضو گروه «من سر قلنبه نون بربری رو خیلی دوس دارم» در فیس‌بوک هستین یا به فکر تأسیس گروه «حامیان مداحی حاج میلاد احرامپوش در استخر آقایان»، من به عنوان کسی که هیچ علاقمندی به این مسائل ندارم، چطور باید ازتون درخواست کنم که من رو به زور عضو گروهتون نکنین؟ عصمت چیزی نیست که فقط با تگ کردن روی عکس بر باد بره. می‌دونین که خیلی چیزای ساده می‌تونه فیلان…
– مورد بالا درباره گروه رو می‌تونین به یادداشت‌های گودری و ویدئو هم تعمیم بدین. چرا که در دنیا به تعداد انسان‌ها راه برای بر باد دادن عصمت آنها وجود دارد.
– شما بازی‌های فیس‌بوکی رو دوست دارین. کلی با فارم‌ویل و مافیا حال می‌کنین. بیاین با هم رو راست باشیم. برای این که امتیازتون رو بالا ببرین باید همسایه و دوست و رفیق و همکار داشته باشین. بنابراین فهرست دوستانتون رو باز می‌کنین و فله‌ای همه‌شون رو به بازی دعوت می‌کنین. بی‌خیال… لازمه باز هم درباره عصمت حرف بزنم؟
– شما شبیه کدوم بازیگر سریال قهوه تلخ هستین؟ سنگ ماه شما چیه؟ چقدر سکسی هستین؟ چند درصد گیلانی هستین؟ واقعاً اگه عقیده دارید که این کوئیزها جواب درست رو بهتون می‌ده، اشکال نداره اما از وقتی که یه کوئیز دیدم که قرار بود مشخص کنه که شبیه کدوم یکی از مجریان بی‌بی‌سی فارسی هستم و من رو شبیه فرناز معرفی کرد، کلاً ایمان خودم رو به کوئیز فیس‌بوکی از دست دادم و مرتد شدم. پس ارسال کوئیز به عنوان پیشنهاد، همچنان حساس‌ترین نقاط عصمتم رو مورد توجه قرار می‌ده و من هم که به شدت ناموس‌پرست!
– اپلیکیشن‌های فیس‌بوکی هم برای من حکم ادویه‌جاتی رو دارن که ریخته باشین روی بشقاب خالی بدون این که هیچ غذایی برای خوردن موجود باشه. سر جدتون بی‌عصمتمون نکنین.
آقا جان این خطوط رو ده بیست خط دیگه می‌تونم ادامه بدم اما عصمتم دیگه خیلی جریحه‌دار می‌شه تا ای-‌تیکت بعدی مراقب عصمتتون باشید.

استفاده از توییتر در سامانه‌های ترابری

برای استفاده از فناوری در دولت و خدمات عمومی، باید یک اراده وجود داشته باشد. در واقع علاوه بر این که شرکت‌ها و نهادها و مؤسسات دولتی، باید مدیرانی علاقمند به راه‌های تازه داشته باشند، مشاوران و مدیران میانی خوشفکر هم برای ایجاد تحولات کارآمد، لازم است.
نگاهی به سایت‌های دولتی و نهادهای رسمی ایران بندازید. بسیاری از آنها صرفاً صفحاتی هستند که به معرفی سازمان و در نهایت یک فرم تماس با ما و در بهترین حالت گزارش‌های آماری سالانه مجهز شده‌اند. در حالی که با کمترین هزینه‌ها می‌توان خدمات بسیار زیادی را در دنیای مجازی عرضه کرد. بدون آنکه نیروی انسانی زیادی به کار گرفته شود، به افراد زیادی که از فناوری استفاده می‌کنند، می‌توان خدمات ارائه داد.
عموماً سایت‌های دولتی خروجی‌های خود را به صورت آزاد در اختیار کاربران قرار نمی‌دهند. بسیاری از آنها خبرمایه ندارند و به‌روزرسانیشان قابل توسعه در سایت‌های دیگر نیست. به عبارت دیگر کمتر سایتی را می‌توان یافت که به فکر توسعه مواد تولیدی خود در سایت‌های دیگر باشد.
بگذارید مثالی بزنم. اینجا در لندن، شهری که حتی ساعت مشهورش، بیگ بن، هم هر ساعت توییت می‌کند و دلنگ و دولونگ به راه می‌اندازد، برای آن که از اوضاع خطوط مترو یا آن‌طور که اینجا مرسوم است آندرگراند، باخبر باشیم، کافی است به سایت ترابری لندن مراجعه کنیم. تمام اطلاعات بروز و به ثانیه در آنجا قابل مشاهده است. شما می‌توانید با انتخاب مبدأ و مقصد خود کوتاه‌ترین مسیر را با ترکیبی از مترو و اتوبوس و پیاده و زمان تقریبی از این سایت به دست آورید.
این سایت خروجی‌های استانداردی هم برای توسعه‌دهندگان وب دارد. برای آنهایی که می‌خواهند اپلیکیشن‌های موبایل برای سامانه ترابری لندن بسازند، این خروجی‌ها خوراک مناسبی است.
علاوه بر اینها ارسال پیامک برای مشترکانی که می‌خواهند از اوضاع حمل‌ونقل خبردار شوند، امری مرسوم است. در کنار اینها حساب کاربری توییتر سامانه ترابری هم برای کسی مثل من که دائماً از توییتر استفاده می‌کنم، می‌تواند ابزار اطلاع‌رسانه مناسبی باشد تا از اشکالات سامانه باخبر شوم. برای مثال خط مرکزی لندن، دیروز با مشکل مواجه بود. افراد زیادی در ورودی‌های ایستگاه مترو متوجه این امر شدند در حالی که برای من که توییتر مترو را دنبال می‌کنم، وقتی برای رسیدن به ایستگاه تلف نشد و پیش از همه از اتوبوس جایگزین استفاده کردم.
ای کاش وب‌سایت متروی تهران هم یک حساب کاربری توییتر باز کند تا چنین اطلاعاتی به طور خودکار، از خروجی‌های استانداردش وارد اکانت توییترش شود. ای کاش شرکت‌های هواپیمایی، مسافربری و اتوبوس‌رانی هم چنین کاری را انجام دهند. کاری که خرج چندانی ندارد اما کاربردش برای کاهش ترافیک و جلوگیری از اتلاف وقت کاربران مثل روز روشن است.

از چی کار داری می‌کنی تا چه خبر؟

Twitterتوی هفته گذشته چند تا اتفاق جالب افتاد که وقتی در کنار هم قرارشون می‌دیم، به تحلیل جالبی می‌رسیم. اولین خبر اینه که سازمان «وبی اواردز» استفاده از توییتر، توسط کاربران ایرانی رو به عنوان یکی از ۱۰ لحظه تاریخی اینترنتی در دهه اخیر معرفی کرده.
در بیانیه جوایز وبی‌اواردز که به اسکار اینترنت هم مشهوره نوشته شده: «وقتی که نتایج انتخابات ۲۰۰۹ ریاست‌جمهوری در ایران، مشکوک به نظر رسید، مخالفان به سراغ توییتر رفتن و انقلاب توییتر زاده ‌شد. در واقع توییتر آن‌قدر برای سازماندهی تظاهرات اعتراضی حیاتی شد که وزارت امور خارجه آمریکا از این شرکت خواست تا به‌روزرسانی سایتش رو به تعویق بیندازد. این اعتراض‌ها بعلاوه برتری توییتر به عنوان یک وسیله اعتراضی کلیدی رو نشون داد: از اون‌جایی که بیشتر کاربران این سایت از از طریق سایت توییتر واردش نمی‌شن، سانسورش تقریباً محاله».
از طرف دیگه شاید کنجکاوانه‌ترین سؤالی که می‌شد روی اینترنت پیدا کرد، سؤالی بود که سایت توییتر از همه می‌پرسید: داری چی کار می‌کنی؟ حالا چند روزی می‌شه که توییتر این سؤال رو تغییر داده و الان از همه می‌پرسه که: چه اتفاقی افتاده؟ شاید برای این که توییت‌ها نشون می‌دن مردم دیگه فقط می‌خوان بگن در حال انجام چه کاری هستن. اونها ترجیح می‌دن یه چیزی رو گزارش کنن. حال و هوای خودشون رو و البته اتفاقات دور و برشون یا هر چیزی دیگه‌ای رو که توی دنیا داره اتفاق می‌افته. به عبارت ساده‌تر این پرسش: چه خبر؟
شاید بد نباشه که بدونین ایده توییتر از استاتوس مسنجرها شکل گرفت. خیلی از ماها وقتی که از مسنجرمون استفاده می‌کنیم، جلوش مثلاً می‌نویسیم که داریم غذا می‌خوریم یا پشت میزمون نیستیم. این ایده باعث شد تا توییتر به وجود بیاد تا هر کسی در هر لحظه بگه که داره چی کار می‌کنه. اما در نهایت این کاربرهای اینترنت هستند که با استفاده اصلی یک سایت رو پیدا می‌کنن و البته سایت هم مجبوره که دنباله‌روی نیازهای اونها باشه. در واقع این موضوع هم از نظام عرضه و تقاضا پیروی می‌کنه. حالا که مردم می‌خوان اتفاقات اطراف خودشون رو توی چند تا جمله کمتر از ۱۴۰ حرف گزارش بدن، توییتر هم تبعیت می‌کنه. همه اینها شاید معناش این باشه که مردم دوست دارن در کوتاه‌ترین طول ممکن، اخبار رو ارائه بدن و البته از اخبار خبر پیدا کنن. این موضوع رو وقتی در کنار امکانات وب دویی مثل برچسب زدن اخبار می‌ذاریم، توانایی این ریزرسانه رو در اطلاع‌رسانی بیشتر نشون می‌ده و البته اهمیتی که دنیا و ابررسانه‌ها به رسانه‌هایی می‌دن که بر پایه خبرنگارشهروندی بنا شدن.

ادامه

«بالانامه» روزنامه خودگرد بالاترین

گاهی وقت‌ها آدم با یه ایده خوب روبرو می‌شه و کلی ذوق می‌کنه. من نمی‌دونم ایده «بالانامه» قبلاً برای سایت‌های مشابه بالاترین انجام شده بوده یا نه اما ایجاد یک روزنامه با فرمت پی‌دی‌اف که قابل چاپ باشه و به طور خودکار هم تولید بشه، بسیار جالبه (اطلاعات بیشتر).
احتمالاً ترتیب تیترهای این روزنامه هم بر اساس امتیازهایی هست که کاربران بالاترین بهش دادن و مطمئن هستم که نسخه‌های آینده با بهینه کردن کدهای تولیدی، شکیل‌تر هم خواهند شد.
یکی از مزایای بالانامه اینه که می‌تونه یهو چاپ شه اما سر فرصت خونده بشه. می‌تونه در اختیار آشنایان و سایر اعضای خانواده قرار بگیره که با مقوله اینترنت کلاً بیگانه هستن. می‌تونه به راحتی تکثیر بشه. می‌تونه به صورت یک ایمیل برای مشترکان ارسال بشه و توسط مشترکان برای بقیه فوروارد بشه. و هزار تا مزیت دیگه که بعداً مشخص خواهد شد. حتی می‌تونه اسپانسر بگیره و تبلیغات و آگهی و خیلی چیزهای دیگه.
به هر حال ایده لذت‌بخشی بود. مدت‌ها پیش یه سایت پیدا کردم که خروجی پی‌دی‌اف از روی خبرمایه (فید، خوراک) سایت‌ها درست می‌کرد و به شکل روزنامه بود و مطلبی هم درباره‌اش نوشتم. سایت فید ژورنال این کار رو به سادگی انجام می‌ده اما متأسفانه با متن‌های فارسی مشکل داره. شاید اگه بهشون پیشنهاد بدیم، این مشکل رو بتونن حل کنن. کسی داوطلب می‌شه؟

از جنبش آنالوگ تا جنبش دیجیتال

نمی‌دونم چقدر اخبار ایران رو از طریق شبکه‌های تلویزیونی و خبرگزاری‌های خارجی پیگیری می‌کنین، اما چیزی رو که من این روزها دارم می‌بینم، اینه که اتفاقات اخیر ایران تیتر اول بیشتر روزنامه‌های بریتانیاست و البته بیشتر از هر چیزی، استفاده معترضان از اینترنت و ابزارهای وب ۲٫۰ اونها رو تحت تأثیر قرار داده. تعجب اونها از این موضوع البته زیاد عجیب تیست برای این که خیلی از مردم عادی فکر می‌کنن که مردم توی ایران واقعاً شتر سوار می‌شن و وقتی می‌شنون که عده زیادی دارن از موبایل و توییتر و یوتیوب و فیس‌بوک استفاده می‌کنن، رسماً کفشون می‌بره.
هنوز هم خیلی از مردم ایران درباره اینترنت بسیار کم می‌دونن و البته بخش بزرگی از کاربران اینترنت در ایران از وجود و امکانات سایت‌هایی مثل توییتر بی‌خبرن اما به هر حال اختراع زاییده احتیاج است و هر کس به چیزی که نیاز داره، اختراعش می‌کنه.
از اونجایی که کاربران ایرانی همیشه لازم داشتند تا از روش‌هایی بتونن از فیلتر عبور کنن، تسلطشون برای عبور از انسداد سایت، بیشتر از خیلی‌ها توی دنیاست. اینجایی‌ها اصلاً نمی‌دونن فیلترشکن چیه. این موضوع احتیاج باعث می‌شه تا کاربران بیشتری در داخل ایران با سایت‌های وب ۲٫۰ و شبکه‌های اجتماعی و اشتراک فایل آشنا بشن. ۳۰ سال پیش انقلاب آنالوگ با استفاده از نوارهای کاست در ایران اتفاق افتاد و امروز نسل بعد دارن نسخه دیجیتالی اون رو با استفاده از فناوری‌های تازه‌تر، شبیه‌سازی می‌کنن. درباره این موضوع یه گزارش ساختم که توی برنامه امروز کلیک (لینک آینه) پخش خواهد شد.

یوتیوب، پدیده‌ای برای تمام فصول

YouTubeمجله الکترونیک زیگزاگ– کسانی که پیگیر خبرها و خبرسازان هستند، غالباً وقتی به سراغ اینترنت می‌روند که بخواهند از ستاره‌های نوظهور، تحولات تازه و پدیده‌های دنیای دوروبرشان آگاه شوند. اما مدتی است که اینترنت، صرفاً راوی رویدادهای دنیای بیرونی نیست بلکه پدیده‌ها و ستاره‌های خاص خود را می‌پروراند؛ پدیده‌های که تمام شهرتشان بسته به دنیای مجازی است. این پدیده‌های اینترنتی، حالا نه تنها هوش و حواس وبگردها را برده‌اند، بلکه رسانه‌های بزرگ و سنتی را هم به دنبال خود می‌کشانند.
این یک پیروزی بزرگ برای اینترنت به عنوان یک رسانه است. رسانه‌ای که ثابت کرده نسبت به اتفاقات واکنشی سریع‌تری از رقبایش نشان داده است. اتفاقاتی که از چشم خبرنگایران و رسانه‌های کلاسیک پنهان می‌مانند، در اینترنت پدیدار می‌شوند. پدیده شهروندان روزنامه‌نگار یا citizen journalist این روزها و با فراگیر شدن اینترنت بیش از پیش رنگ می‌گیرد و قدرتش را به رخ می‌کشد. هنوز از خاطرمان نرفته است که در پی وقوع انفجارهای چهارگانه متروی لندن، «تلفن‌های همراه سریع‌ترین و گویاترین تصاویر را از این حادثه و وقاع پس از آن، گرفتند.» [+]
تصاویری که بلافاصله به تلویزیون‌های خبری راه یافت اما سرانجام روی تاروپود شبکه اینترنت بود که دست به دست گشت و «همگانی» شد. پس از این انفجار سایت‌های اشتراک تصویری چون «فلیکر» از تصاویر ارسالی عکاسان آماتور و حرفه‌ای آنلاین، آکنده شد. پیش از آن هم در حادثه سونامی، تصاویر ضبط شده توسط تلفن‌های همراه از همین طریق همه‌گیر شده بود.

ادامه