پیکان جوانان ۵۶، نقبی به چند دهه پیش

سایتی مثل سایت شهر فرنگ که پیش از این درباره‌اش صحبت کردم، ایده جالبیه. چون که جمع‌اوری یادگاری‌ها و همخوان کردنشون با عموم مردمه.

خودروی پیکان یکی از نوستالژی‌های حداقل جند نسل ایرانیه. پیکان جوانان هم مدلی از این خودرو بود که محبوبیت زیادی داشت. یا شاید بهتره بگم هنوز هم محبوبیت داره. کیه که ندونه عاشقان این خودرو چقدر دستکاریش می‌کنن و چقدر دوستش دارن.

از اینها که بگذریمٰ جوانان ۵۶ علاوه بر این که نشون‌دهنده خودروی پیکان جوانان تولید سال ۵۶ هست، اسم یک سایت هم هست که بسیار باسلیقه طراحی شده. این سایت بخش‌های محتلفی داره که هر کدومش به نوبه خودش دیدنی و سرگرم‌کننده هستند.

آگهی‌ها، سینمای فارسی، کتابخانه، عکس‌ها، مجلات و آهنگ‌ها بخش‌هایی از این سایت هستند که می‌شه توشون ساعت‌ها سرگرم شد. می‌شه مجلات قدیمی رو ورق زد، کتاب‌های قدیمی رو خوند، تریلر فیلم‌های قدیمی رو دید یا جلد نوارهای کاست قدیمی و صفحه‌های گرامافون رو دید.

جوانان ۵۶ از نظر محتوایی سایت بسیار ارزشمندیه و اگه تنها یک دلیل بخوام برای این ادعا بیارم، بایگانی کردن بخشی از تاریخ ایرانه.

 

خانم و آقای عکاس عزیز ویکی‌پدیا را دریابید

تقریباً می‌شه گفت انسان وبگردی نیست که گذرش به ویکی‌پدیا نیفتاده باشه. یک دانشنامه رایگان برای عموم کاربران اینترنت که توسط همه کامل می‌شود. پروژه ویکی‌پدیای فارسی هم در کنار زبان‌های دیگه داره به کار خودش ادامه می‌ده. هر کسی هم به نوبه خودش یه گوشه کار رو گرفته و سعی می‌کنه به جلو ببرتش.

اما در کنار همه مشکلات ریز و درشتی که نویسندگان و مدیران ویکی‌پدیای فارسی با اون دست به گریبان هستند، یه مشکل هست که کمی بهش بی‌توجهی شده. اون هم کمبود تصاویر در ویکی‌پدیای فارسیه. درسته که هنوز مقالات کمی داریم و مقالات موجود نقص دارن یا غلط املایی اما یک تصویر بهتر از هزار واژه عمل می‌کنه.

من عکاسان حرفه‌ای و آماتور زیادی رو می‌شناسم که هزاران عکس از اماکن و اشخاص گرفتند. در مراسم مختلف حاضر می‌شن و پرتره‌های خوبی تهیه می‌کنند. خیلی امیدوارم که این دوستان کپی‌رایت تعدادی از این تصاویر رو به گونه‌ای تغییر بدند که بشه ازشون در ویکی‌پدیا استفاده کرد. این صفحه در ویکی‌پدیا توضیحات خوبی درباره کپی‌رایت عکس‌های فلیکر می‌ده. اگه موارد موجود در این صفحه رو برای بعضی از عکس‌هاتون به وجود بیارید، می‌شه ازشون در ویکی‌پدیا استفاده کرد.

ادامه

زمین از نگاه آسمانی

نگاه کردن از بالا به زمین، منظورم خیلی بالاست، تا همین چند وقت پیش برای همه ممکن نبود. شاید تنها کسانی که مرتب سوار هواپیما می‌شدند، می‌تونستند نیم‌نگاهی به سطح زمین بندازند. تازه اگر شانس یارشون بود و ابر مزاحمشون نمی‌شد. اون‌وقت در بهترین حالت یک نگاه ۴۵ درجه به زمین ممکن بود.

اما با عمومی شدن تصاویر ماهواره‌ای با سرویس‌هایی مثل گوگل‌ارث دیگه هر کسی می‌تونه وجب به وجب زمین رو بررسی کنه. توی همین بررسی‌هاست که تصاویر جالبی هم کشف می‌شن. حتی مواردی هم بوده که این کاوشگرهای آماتور تونستند آثار باستانی هم کشف کنند.

اما دیجیتال گلوب حایی هست که برای مشتریانش تصاویر باکیفیت ماهواره‌ای آماده می‌کنه. حالا ممکنه این مشتری‌ها دولت‌ها باشن یا سازمان‌های مختلف. توی گالری این سایت می‌تونید تصاویر جالبی ببینید. تصاویر باکیفیتی از مکه تا کویر اطراف کرمان. از پارک فراری در ابوظبی تا سیل استرالیا و ساختمان‌های لاس‌وگاس. چند نمونه از این تصاویر بی‌نظیر رو اینجا می‌ذارم.

کعبه، مکه، عربستان

رانگون، برمه

پارک فراری، ابوظبی

لاس وگاس، آمریکا

نیروگاه خورشیدی، سویل، اسپانیا

۲۴۱۵۴۳۹۰۳، پشت پرده تصاویر «سر در فریزر»

قبل از هر چیزی یه واژه رو باید بهتون معرفی کنم. Meme یا اون طور که بریتانیایی‌ها تلفظش می‌کنند «میم» در واقع به تصاویر یا ویدئوهایی گفته می‌شه که یهو محبوب می‌شن و کل اینترنت رو به اصطلاح بر می‌دارند (بر و بچه‌های فرندفید به فارسی بهش می‌گن مه‌مه که در واقع به این سرویس یاهو اطلاقش می‌کنن).

قبلاً یک نمونه از این ویدئوها رو بهتون معرفی کردم. فایل گیف متحرک یک گربه که مثل ستاره دنباله‌داری که دنباله رنگین‌کمانی داره، داره پرواز می‌کنه.
جریان عدد ۲۴۱۵۴۳۹۰۳ همراه با عکس‌هاش یک میم محسوب می‌شه. تمام این تصاویر آدم‌هایی رو نشون می‌ده که کله‌شون رو توی فریزر کردند و عکسشون را با برچسب این عدد منتشر کردند.
اولین عکس از نوع میم سال ۲۰۰۹ روی سایت تامبلر منتشر شد. وقتی که برای اولین بار با عکس‌هایی برخورد می‌کنید که کلی لایک خورده و چیزی خاصی هم نیست، مسلماً تعجب خواهید کرد. اما اگه برچسب مربوط به اون عکس رو گوگل کنید، خواهید دید که هزاران عکس با این مضمون منتشر شدند. اینجاست که حسابی تعجب خواهید کرد

و اما قصه
داستان ما آوریل سال ۲۰۰۹ شروع می‌شه. دیوید هورویتز که یک هنرمند نیویورکیه که یک پروژه عکاسی روزانه رو اون موقع پیگیری می‌کرده. برای همین یک حساب کاربری توی تامبلر باز می‌کنه تا مخاطبانش رو همیشه به روز نگه داره. در عین حال ایده‌های خلاقانه‌ای رو توی وبلاگش پیگیری می‌کرد که در نهایت منجر به نوشتن کتابی شد با عنوان «هر چیزی که می‌تونه توی یک روز اتفاق بیفته».

ادامه

فریاد اسرائیلی دزدی در ایران

نوآم گالای یک عکاس اسرائیلیه که چند سال پیش از فریاد خودش چند تا عکس می‌گیره و می‌ذاره توی سایت فلیکر.

بعد از دو سال بهش خبر می‌دن که عکس صورتش رو روی تی‌شرت دارن می‌فروشن اون هم در حالی که روحش هم از ماجرا خبر نداره. اما جریان به همین جا ختم نمی‌شه. عکس‌های اون در بیش از چهل کشور دنیا سر در میاره و حتی به عنوان نماد و سمبل عصیان و مقاوت و آزادی‌خواهی و خیلی چیزهای دیگه تفسیر می‌شه.

یکی از این کشورها البته ایرانه. تصاویر توآم به صورت گرافیتی و با شابلون روی در و دیوار و گوشه و کنار شهر منتشر می‌شه. برای نوآم این موضوع خیلی جالبه و البته حسابی تعجب می‌کنه. یکی از این عکس‌ها اون قدر مشهور می‌شه که مؤسسه نشنال جغرافی باهاش تماس می‌گیره و امتیاز این عکس رو می‌خره. این در حالیه که این تصویر با جلوه‌ها و اشکال مختلف حتی روی جلد مجلات مشهور رفته. و البته خالق این اثر از بسیاری از این موارد بی‌خبر بوده. این طوری می‌شه که این عکس لقب «فریاد دزدیده‌شده» رو به خودش اختصاص می‌ده. این مسأله‌ای هست که نوآم با استفاده از موتور جست‌وجوی تاینی‌آی متوجه می‌شه. سایتی که یک عکس بهش می‌دی و عکس‌های مشابه رو پیدا می‌کنه.

فیلمی که اینجا مشاهده می‌کنید، یک فیلم کوتاهه که داستان «فریاد دزدیده‌شده» رو بازگو می‌کنه.

آدم‌ها و همزادهای مجازی

اگر فردی باشید که بخش زیادی از زندگیش رو توی دنیای مجازی می‌گذرونه، حتماً با کسانی برخورد کردید که برای خودشون یک شخصیت مجازی درست می‌کنن. شاید خودتون هم از همین دسته از افراد باشید. من هم نمی‌خوام درباره اخلاقیات در این حوزه صحبت کنم. به هر حال نظر من اینه که هر کسی می‌تونه برای خودش شخصیت مستعار داشته باشه. تا وقتی که به کسی آسیب نزنه، مشکلی نداره. این نظرم البته شخصیه و هیچ اصراری هم ندارم که بگم درسته.

اما خب جریان بازی یه کم فرق داره. برای بازی‌های ویدئویی به ویژه بازی‌های رزمی یا نبرد تن‌به‌تن یا مواردی از این قبیل، میزان رویاپردازی کمی پیشرفت می‌کنه. این که آدم چه تصوری از خودش داره و چه خصوصیاتی رو برای آواتارش انتخاب می‌کنه، این روزها سوژه پژوهش‌های روانشناسی زیادی هست. کافیه یه جست‌وجو بکنید تا ببینید در این زمینه چقدر مقاله و کتاب و پایان‌نامه نوشته شده. بگذریم…

پروژه عکاسی «همزاد» یا Alter Ego رو «رابی کوپر» اجرا کرده. جریانش هم اینه که شما می‌تونید عکس واقعی افراد رو با آواتارهایی که توی بازی‌های ویدئویی انتخاب می‌کنند، مقایسه کنید. چند نمونه از عکس‌ها رو این پایین می‌تونید ببینید. برای مشاهده عکس‌های بیشتر اینجا کلیک کنید.

با کلیک روی عکس‌ها متوجه می‌شید که بعضی‌ها ظاهری کاملاً متفاوت از اون چیزی که هستن در نظر گرفتند. حتی تعدادی جنسیتی خلاف خود واقعیشون انتخاب کردند. از طرفی یک دسته دیگه هم هستند که همه تلاش خودشون رو کردند تا شبیه‌ترین آواتار به قیافه‌شون رو درست کنن. دیگه تفسیر و تحلیلش با روانشناس‌ها.

پوشاک به سَبک خیابانی

ایده چندان پیچیده‌ای نیست. اما همه ایده‌های موفق ساده هم هستند. نویسندگان وبلاگ HEL Looks که از سال ۲۰۰۵ کارشون رو شروع کردن، این فتوبلاگ رو پر کردن از عکس‌هایی که می‌گیرن. اما تفاوتش اینجاست که سوژه‌های اونها افرادی هستند که به نظرشون شیک‌پوش میان و توی خیابون پیداشون می‌کنن.

این طور وبلاگ‌ها معروف هستن به وبلاگ‌های سَبک خیابان یا به عبارتی Street Style Blogs. در واقع این وبلاگ‌ها توجهی به مدهایی که توسط استودیوهای فشن، طراحی و عرضه می‌شن ندارن. بیشتر به دنبال شیوه‌های لباس پوشیدنی هستند که توسط مردم و به ابتکار خودشون ارائه می‌شه. مفهومی که به اسلوب خیابان یا Street Fashion معروفه.

در این وبلاگ، هر پست تشکیل شده از یک عکس، نام فردی که توی عکسه و توضیحی که خودش درباره شیوه انتخاب لباسش داره. به نظرم بهترین راه برای مشاهده عکس‌ها، استفاده از صفحه بایگانی وبلاگه. این از اون ایده‌هایی هست که به نظرم نمونه ایرانیش هم می‌تونه جالب باشه. کسی نیست که شروع کنه؟

عکس بالا هم یکی از عکس‌های هفته اخیر هست که از سارا ۲۳ ساله گرفته شده. خودش توضیح می‌ده:

به خاطر دینم همیشه یه روسری سرم می‌کنم و لباس‌هایی با آستین بلند و دامن بلند می‌پوشم. تاریخ، افسانه‌ها و کشورم ایران الهام‌پخش سبک لباس پوشیدنمه. من دوست دارم سبک‌های شرقی و غربی رو با هم دربیامیزم.

این هم یک وبلاگ دیگه در این زمینه: The Sartorialist

عکس‌های ۳۶۰ درجه از ایران

این روزها خیلی از سایت ۳۶۰ شهر، صحبت می‌شه. بزرگ‌ترین تصویر پانورامای دنیا رو در حال حاضر می‌تونید در این سایت ببینید. یک تصویر ۳۶۰ با قابلیت درشتنمایی عجیب از شهر لندن. چندی پیش هم بزرگ‌ترین عکس گرفته‌شده در فضای بسته رو همین سایت منتشر کرد (نوشته علیرضا مجیدی در این باره رو بخوانید).

اما از همه اینها جالب‌تر برای من، عکس‌های مربوط به ایرانه. اگه در جعبه جست‌وجو ایران رو وارد کنید، به اینجا می‌رسید. توی دایره‌های سبز روی نقشه اعدادی نوشته شده که تعداد سراسرنماها یا عکس‌های پانورامای موجود در اون شهر رو نشون می‌ده. بیشترین تصاویر مربوط به تهران و بعد اصفهانه و البته اصفهان هشتمین محل محبوب در کل سایته. روی هر کدوم از این نقاط سبز کلیک کنید، فهرستی از سراسرنماهای اونجا رو در ستون چپ صفحه می‌بینید و می تونید انتخابشون کنید.

یکی از آخرین عکس‌های اضافه‌شده به این سایت که تولید سایت تهران ۲۴ هست، مربوطه به میدان تجریش در نوروز. بسیار دیدنی و جالب. روی ماوس کلیک کنید و در همون حال اون رو به چپ و راست و بالا و پایین حرکت بدید تا عکس ۳۶۰ رو ببینید.

 

یکی دیگه از عکس‌های معروف این سایت، رأی من کجاست مربوط به میدان فردوسی و جریانات پس از انتخابات ریاست جمهوری ایرانه. یکی دیگه از تصاویر پیشنهادی، سیزده بدر در کنار بزرگراه هنگام هست.

اما سراسرنمای محبوب من کاخ گلستان هست. روی فلش‌هایی که در جای جای تصویر می‌بینید کلیک کنید تا به تصاویر ۳۶۰ درجه دیگه از داخل و محوطه کاخ برسید.

پاریس، هانوفر و نمایشگاه سبیت ۲۰۱۱

تقریباً دو هفته پیش بود که برای پوشش نمایشگاه سبیت ۲۰۱۱ به هانوفر آلمان رفتم. سفری که از لندن به پاریس و از اونجا به زوریخ و در نهایت به هانوفر ختم شد. مسیر برگشتم هم دقیقاً همین بود. نتیجه کار البته برنامه‌ای بود که هفته پیش در کلیک پخش شد. بنابراین قصد ندارم چیزی درباره سبیت بنویسم.

برای اولین بار بود که به پاریس می‌رفتم. با قطار از لندن تا پاریس چیزی نزدیک به دو ساعت و نیم طول می‌کشه. برای اقامت یک شبه در پاریس موقع رفت و دو شب موقع برگشت، هاستل سنت کریستوفر رو انتخاب کرده بودم در منطقه ۱۹ پاریس. منطقه‌ای که چندان خوش‌نام نیست. منطقه‌ای که عمده ساکنانش را یهودی‌ها و اعراب مهاجر تشکیل می‌دهند. اما هاستلی که در اون اقامت داشتم، جای نوساز و تر و تمیزی بود. ماحصل گشت و گذار چند ساعته‌م در پاریس چند عکس از برج ایفل بود که لابد چیزی هست شبیه عکس‌هایی که بعضی‌ها کنار برج آزادی تهران می‌گیرن. به هر حال فرصتی برای رفتن به جاهای دیدنی بی‌شمار پاریس نداشتم. چند ساعتی رو هم با دو دوست عزیز گذروندم که حداقل پنج سالی می‌شد که ندیده بودمشون.

اینترنت همه جا در دسترسم نبود. پس یه دفترچه کوچیک گرفتم و شروع کردم به یادداشت برداشتن از چیزهایی که می‌بینم. اتاقی که در هاستل گرفته بودم هشت تخته بود. برای مسافرت‌های این چنینی در شهرهایی مثل پاریس، اقامت توی هاستل رو می‌پسندم. این طوری می‌تونم با آدم‌های مختلف از کشورهای مختلف آشنا بشم. هر کدوم هم داستان‌های مختلفی دارن و شب به شب هم عوض می‌شن. حالا شاید سر فرصت چیزهای بیشتری درباره هاستل‌ها نوشتم.

ادامه

فراخوان نخستین جشنواره فیلم‌های ایرانی در لندن

1st London Iranian Film Festivalقراره که نخستین جشنواره فیلم‌های ایرانی در لندن برگزار بشه. چند روز پیش با دبیر این جشنواره و چند نفر دیگه از دوستان فیلمساز و منتقد و فعال حوزه سینما جایی قرار داشتم و درباره این جشنواره حرف زدیم. اگه همه چیز درست پیش بره این جشنواره می‌تونه خلاء نمایش فیلم‌های خوب ایرانی رو توی لندن پر کنه. شرایط شرکت در جشنواره خیلی سخت نیست. اما هیأت داوران ارزنده‌ای داره. به هر حال فکر کردم شاید بد نباشه یه توضیحات کوتاهی درباره این جشنواره بدم بلکه اگر کسی علاقمند به شرکت دادن فیلم‌هاش بود، باخبر بشه. ضمن این که یک بخش جانبی برای ارائه آثار عکاسی هم وجود داره.
هدف جشنواره
جشنواره فیلم لندن با هدف حمایت از فیلم‌سازان تجربی و حرفه‌ای در توسعه فرهنگ و هنر ایران برگزار می‌شود. شرکت در این جشنواره برای تمامی فیلم‌سازانی که فیلم‌هایشان با شرایط حضور در جشنواره منطبق باشد آزاد و رایگان است.
بخش فیلم
جشنواره فیلم ایرانی لندن در سه بخش برگزار می‌شود:
سینمایی: با مدت زمان بیش از شصت دقیقه
مستند: با مدت زمان کمتر از سه ساعت
فیلم کوتاه: با مدت زمان کمتر از سی دقیقه
مهلت ارسال آثار
پذیرش فیلم‌ها از ششم اوت (پانزدهم مرداد) سال جاری (۲۰۱۰ / ۱۳۸۹) آغاز شده و آخرین مهلت ارسال آثار روز هفده سپتامبر (بیست و ششم شهریور) خواهد بود.

ادامه

گاهی از آسمان نگاه کن

Google Earth Fisherهفته‌نامه چلچراغ– حتماً تا کنون از گوگل ارث چیزهایی شنیده‌اید.
گوگل ارث در واقع یکی از نرم‌افزارهای رایگان شرکت گوگل است که شما می‌توانید با آن روی کره زمین حسابی گشت و گذار کنید و تصاویر روی زمین را از فواصل نزدیک ببینید. کاربران گوگل ارث گاهی عکس‌هایی را از اکتشافات خود می‌گیرند و روی اینترنت منتشر می‌کنند. به این دسته از کاربران فیشرمن یا ماهیگیر می‌گویند. ۱۰ عکس منتخب از مجموعه عکس‌های جالبی که با گوگل ارث گرفته شده را به نقل از مجله پی‌سی ورلد ببینید:

۱- پستی و بلندی‌هایی در آلبرتای کانادا از بالا شباهت بسیار زیادی به سر یک انسان دارد و جاده هم شکلی از سر یک انسان با هدفون و سیمش را ساخته است.

۲- خرگوش غول‌پیکر صورتی در پراتانوسوی ایتالیا به وسیله گروهی هنرمند وینی ساخته شده است.

۳- یکی از مزارع ایالت آریزونای آمریکا تصوی «اوپراه وینفری»، چهره تلویزیونی مشهور آریکا را به این شکل ایجاد کرده است.

۴- تجمع شترها و بادیه‌نشینان آفریقایی را دور یک آبشخور در نیجریه نشان می‌دهد.

۵- به نظر شما این اتوموبیل قرمز چطور روی دیواری در هلند پارک کرده است؟

۶- آبشار ویکتوریا در مرز زامبیا و زیمبابوه.

۷- آرم شرکت فورد در دیترویت میشیگان آمریکا انگار برای این روی سقف گذاشته شده که فقط از گوگل ارث دیده شود.

۸- عکسی از هانتینگدون انگلستان که از یک هواپیمای بمب‌افکن جنگ جهانی دوم گرفته شده است.

۹- شناوری که در ساحل بصره عراق چپ کرده است.

۱۰- بعضی‌ها از عکس‌های پیدا شده به صورت یک راز باقی می‌ماند. مثلاً چرا این جت جنگنده باید در پارکینگ اتوموبیل در پاریس پارک شده باشد؟

برای مشاهده تمام این عکس‌ها روی یک صفحه با فرمت پی دی اف (۱.۷۰ مگابایت) اینجا کلیک کنید.

لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا آشغال بریزد

توی این سفر اخیرم به شمال کلی عکس گرفتم. یکی از این عکس‌ها رو براتون می‌ذارم تا ببینید وضعیت فعلی شمال سرسبز ایران چطوره. وقتی قرار باشه که هر جایی که چیپس و پفکمون تموم بشه تصمیم بگیریم بلافاصله از دست پاکتش خلاص بشیم، نتیجه‌ش می‌شه این که در تمام جاده‌های کوهستانی، همه کوره‌راه‌های جنگلی، ساحل دریا و هر جایی که پای یک انسان (واقعاً انسان؟) بهش می‌رسه با این تصاویر رقت‌بار مواجه بشیم. خدا رحم کنه این سیزده‌بدر رو که حجم این آشغال‌های پاک‌نشدنی چقدر بشه. کی مقصره؟ مردم؟ آره مردم هم مقصر هستند. فرهنگ این مردم رو باید برد بالا. محیط زیست ما در حال نابودیه. اجتماعمون در حال بی‌فرهنگیه. طرح امنیت اجتماعی هم قراره مواظب پاچه‌های مردم باشه. مازاد بودجه حاصل از نفت به جای اون‌که صرف ساخت مترو و فرهنگ‌سازی و پاکسازی محیط زیستمون بشه معلوم نیست از کجاها سر در میاره. کاری که از دستمون بر نمیاد. فرهنگ‌سازی برای حفظ محیط زیست البته از قدیم جزو فعالیت‌های ما بوده. شاید به این صورت: ای لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا آشغال بریزد.

ادامه

از بستن فلیکر تا شکستن فیلتر

Firefox Extension for Flickr Blocking in Iranزیگزاگ– «افزونه‌ای برای فایرفاکس ساخته شده که با نصب آن کاربران ایرانی می‌توانند سایت‌های فیلترشده را مشاهده کنند».
این خبری بود که در اوایل سال نوی میلادی در برخی از سایت‌های خبری منتشر شد. افزونه مورد بحث را فردی به نام محمد نوشته بود که در واقع توسعه‌ای بود از افزونه فیلترشکن دیگری که مخصوص مشاهده سایت فلیکر است.
سایت فلیکر یکی از مشهورترین سایت‌های اشتراک عکس سایت که در ایران مسدود شده و «حامد صابر» مدیر گروه ایرانیان این سایت فردی است که افزونه فیلترشکن فلیکر را برای مرورگر فایرفاکس نوشته است.
گفت‌وگو با حامد صابر از چند دیدگاه می‌تواند جالب باشد. یکی آن‌که او از معرفی خود به عنوان نویسنده این فیلترشکن ویژه ابایی ندارد و دیگر آن‌که همواره تأکید می‌کند با سانسور اینترنت مخالف نیست:

ادامه

نهضت پُست‌جواتیسم با جایزه

Jafatاز اون‌جایی که (نمی تونم دقیقاً جاش رو نشونتون بدم) اثبات شده باید برای ایجاد موج در وبلاگستان یا یک فیلمی مثل سیصد ساخته شود یا یک مسابقه‌ای، جایزه‌ای چیزی راه‌اندازی بشود، ما هم برای همه‌گیر شدن موج نئوجواتیسم تصمیم به اهدای جوایز گرفتیم. این هم تیزر تلویزیونی – رادیویی:
فقط یک روز باقی‌ست. شما… شما می‌توانید با تکمیل موجودی جوات خود تا پایان امسال یکی از برندگان خوشبخت یک صد و چهل دستگاه اکانت بالاترین باشید.
فقط کافی است یک عکس جوات از خودتان در وبلاگ منتشر کنید و قبل از این‌که دیگران با جست‌وجوی اینترنتی سابقه شما را رو کنند، پُست‌جواتیست بودن خود را به هتل کانتینانتال آدم‌فروش بکوبید. بعدش همین‌جا در طی مراسمی تا پول بدی رفیقتم، مگسانند گرد شیرینی.
لپ کلام: یک عکس جواتی از خودت بذار تو وبلاگت، لینکش رو توی نظرات اینجا بذار، یک اکانت بالاترین برات بفرستم.
تبصره: به افرادی که خودشان اکانت بالاترین دارند ولی عکس جوات از خودشان منتشر می‌کنند بشارت می‌دهم که اجر اخروی تضمین‌شده با شصت انگشت (به قاعده یک وجب) گارانتی، نصیبشان خواهد شد.
توضیح: این کاریکاتور جوات هم اختراع بزرگمهر حسین‌پور هست. ضمن آرزوی مغفرت برای بازماندگان آن مرحومه اجماعاً کف مرتبی بزنید.

عکس تکی من و دایی (علیشون)

از همون اولش هم من مسؤول کشف استعدادهای ناشناخته بودم. شما سنّت افاقه نمی‌کنه. اون موقع هنوز سجل نبود. اون وقت‌ها که من بچه بودم، برای اولین بار خودم موفقیت گالیور رو کشف کردم و فهمیدم که از همه لی‌لی‌پوتی‌ها باهوش‌تره. این روند کشف استعدادهای درخشان تا زمانی ادامه پیدا کرد که خلاصه الان.
عرضم به طولتون که چیزی حول و حوش ۱۳ سال پیش که آقا دایی‌مون (بی‌ادب منظورم آق‌دایی نیست. منظورم آقامون علی دایی هست). بعله می‌گفتم که این بازیکن سابق و مربی فعلی، این آدم پولدار خیلی، این رودخانه مهارت چون سیلی و این مربی تیم ملی را در رشت دیدم. یعنی با تیم ملی اون موقع که استانکو پابلوکویچ هدایتش می‌کرد برای اولین بار اومده بود اردوی آمادگی که توی رشت تشکیل می‌شد.
از اون‌جایی که اون زمان من مخم یک کمی تاب داشت (الان که کلاً مخلصم یه چیزی تو مایه‌های وایرلس) رفتم که تیممون رو از نزدیک ببینم و شاهد تمریناتش باشم. خلاصه در این بین (همین بینی که تصور می‌کنید) دیدم یَک جوان رعنای سیبیلوی موقشنگ مثل آهو طول و عرض زیمین (به قول آقا علی پروین) رو داره بالا و پایین می‌کنه و خلاصه مثل بنز، مثل بوندس‌لیگا ریدیـــفه. ما هم بعد از بازی جلدی پریدیم و یقه‌ش کردیم و دوربین رو دادیم دست یکی از برو بکس که یک دانه عکس تکی خوشمل ازمون بندازه. خلاصه سند زدیم کشف این استعداد رو در حدی که بعد از اون خودش هم صاحب بنز شد و هم تو بوندس لینگاش رو هوا کرد و خلاصه حالی به حولی. و این‌گونه بود که نردکان (ترکیب نردبان و پلکان) ترقی رو به سرعت رفت بالا. حالا بعد از ۱۳ سال این عکس رو از آرشیو خاک‌گرفته خاطرات شمال که محاله یادم بره کشیدم بیرون و منتشر می‌کنم. باشد که حالش را ببرید.
پسان‌نوشتار: این مدل مویی که می‌بینید علی دایی دارد، نمی‌دانم اسمش چیست اما آن مدلش را که من دارم، اسمش بود لئوناردو دی کاپریویی که آن موقع‌های بعد از تایتانیک مد بود وطبیعی است الان جفات به نظر برسد (الان از اتاق فرمان به من اطلاع دادند که تایتانیک سال ۷۶ اختراع شده و با این حساب این مدل باید اسمش لئوناردو داوینچی باشد). عوضش شما هم بروید و قیافه خودتان را در سیزده سال پیش از آلبوم بکشید بیرون. فوقش مثل من باکلاس به نظر می‌رسید. البته بعضی‌هایتان هم احتمالا آن موقع در حکم عدم بودید یا داشتید با کهنه و شورتک جلوی بابایتان قر و قمیش می‌آمدید و مامانتان قربان صدقه‌تان می‌رفت. گفتم که گفته باشم جفات هم خودتانید (صدای کف کردن و زدن حضار).

پسان‌تر‌نوشتار: الان دوباره از اتاق فرمان پیشنهاد دادند که بازی بیبلاگی به نام عکس ۱۳ سال پیش رو به جای دروغ ۱۳ قالب کنیم به ملت. حالا این گوی و این میدان. هر کی وجودش رو داره عکس ۱۰ تا ۱۵ سال پیشش رو بندازه تو وبلاگش (شاید عکس دقیق ۱۳ سال قبل یافت نشه خب). برای شروع از مریم مهتدی، علیرضا مجیدی و آرش کمانگیر می‌خوام بیان تو گود.

در همین زمینه:
بازی عکس‌های جوات بلاگرها در وبلاگستان – بالاترین