دیشب با یه سری از دوستان رفتیم سینما فرهنگ. قبلش دو ساعتی تو ترافیک بودیم. این بود که اولش یه خورده اعصابم قاطی پاطی شده بود. خلاصه برای ساعت ده شب که رفتیم تو سینما. مانی رو اون جا دیدم. امروز هم که رفتم تئاتر شهر دورخوانی. نوید و شهرام رو اون جا زیارت فرمودیم. این روزا هر جا میری خوبه که یه آشنا میبینی. اما بدیش اینه که اگه تنها نباشی و یه عده همراهت باشن آشنا میبینی. وگر نه اگه تنهایی رفته باشی جایی و از تنهایی کف کنی، یه نفر هم پیدا نمیشه. تا بوده همین بوده.
بدون دیدگاه! نخستین کسی باشید که دیدگاهی مینویسد.