اون اوایل که وبلاگهای فارسی کم بودن و هر بار که یه وبلاگ پارسی به دنیا میاومد، همه با هیجان میرفتیم تا ببینیم این نوزاد تازه کیه و چی مینویسه. مدتهاست که جرأت نمیکنم برم و وبلاگگردی کنم. یعنی بگردم و وبلاگهای جدید رو بخونم. چون میدونم که دوباره گرفتار میشم و باید قسمت زیادی از وقتم رو بشینم و بخونم و بخونم. اما بعضی وقتها آدم نمیتونه فرار کنه و لاجرم درگیر یه وبلاگ جدید میشه. یکی از این وبلاگهای خوندنی دلتنگیهای یک کرم دندون هست. خوندمش، خوشم اومد. دلم نیومد معرفیش نکنم. بخونینش. راستی یکی از بر و بچ قدیمی که مینوشت و یهو ننوشت، دوباره داره مینویسه. بچه جنوب شهر دوباره اومد. انگار نوشتن یه جور مرض لاعلاجه که نمیشه ترکش کرد. خیلی از اونهایی که وبلاگشون رو بستن، یه جاهای دیگه شروع کردن به نوشتن. خوششون هم نمیاد وبلاگ جدیدشون کشف بشه. در این مورد هم لاجرم سکوت میکنیم و یواشکی به خوندنشون ادامه میدیم.
می دونید مشکل لینک هاتون جیه؟ این که رو یک صفحه مستقل باز نمی شن و جایگزین صفحه خودتون میشه….
در هر حال به ۲تاش هم سر زدم…..
ولی یه وقت هایی سخته رازداریه 🙂
آیدا جان، میشه کاری کرد که تمام لینکها توی صفحه جدید باز بشه. اما ترجیح دادم که این کار رو نکنم. شما هم اگه میخوای که لینکها توی صفحه جدید باز بشه به جای کلیک خالی، شیفت رو نگه دار و کلیک کن.
نیما جان عزیز … مرسی که سر زدی … خوشحالم که خوشت اومده و منو به عنوان دوست خودت قبول کردی ..
راستی پسر … من امضای تورو هم دارم ها!!
سلام. قبلا تو سایت شما یه فیلترشکن خوب پیدا کردم. اما الان دیگه اونم فیلتر شده! آدرس فیلتر شکن جدید خوبی نداری توی سایتت بذاری؟