میگفتند هر کسی طاووس خواهد جور هندوستان کشد. هنوز هم در سریالهای تاریخی که درباره دانشمندان و بزرگان میسازند، سفر جزء اصلی داستان را تشکیل میدهد. داستان زندگی دانشمندانی که رنج سفر را برای تجربهاندوزی و کسب دانش بیشتر بر خود هموار میکردند. سفر با انگیزه دستیابی به کتابخانهای عظیم. سفر به خاطر ملاقات فلان استاد و…
حالا جای دیگری هستیم. غوطهور در دنیای اطلاعات و به بیانی دیگر شهروند «عصر انفجار اطلاعات». این روزها از در و دیوار داده است که تراوش میکند. خروار خروار عدد و رقم و متن که پر است از جملات خبری و اطلاعرسانی. دنیا چرخش عظیمی کرده است. زمانی بود که حفظ اسرار بنیان پایداری و بقا بود. رعایت اسرار و حفظ اطلاعات از زمان انسانهای اولیه امری واجب و حیاتی بود. موقعیت شکارگاهها، طریقه ساخت ابزار و روشهای کسب معاش در صورتی که در قبیله باقی میماند، نه تنها باعث بقا بلکه موجب قدرتمندتر شدن آن و در نتیجه برتری بر سایر قبیلهها میشد. قبایل اولیه که برتری خود را بر سایرین تحمیل کردند و تمدن خود را گسترش دادند نیز از همین روی بود که بر دشمنان خود فائق آمدند. این قانون تا عصر حاضر نیز ادامه داشت تا در دهه اخیر که به تدریج ترک برداشت و چرخشی ۱۸۰ درجهای به خود داد.
مفهوم رسانه تمام قوانین را در هم شکست و عصر حاضر را به عصر اطلاعات و انفجار آن مبدل ساخت. نشر اطلاعات ممدوح و جلوگیری از آن منفور شمرده شد. حالا کافی است تا پشت رایانههای شخصی خود بنشینیم و با فشار چند دکمه و در کسری از ثانیه دور و برمان را از داده و اطلاعات آکنده کنیم. اطلاعاتی که در کنارمان وجود دارند اما از آنها بیخبریم. برای مثال کافی است سری به سایت CIA بزنید تا ببینید درباره هر کشور چه دادههای ریز و دقیقی منتشر شده است.
این که گاهی عبارت داده را به کار میبرم و تأکید دارم، این است که در اصطلاح رایج، «اطلاعات» فرم پردازش شده داده است که توسط مخاطبش درک میشود. این نکته را داشته باشید تا برویم به سراغ مبحث قبلی:
حالا همه به دادهها دسترسی دارند. ما با کمی گشت و گذار و به اصطلاح وبگردی، میتوانیم به حجم انبوهی از دادهها دسترسی داشته باشیم. اما این دادهها تا زمانی به دردمان میخورند طی یک روند، مطالعه شوند تا بتوان از روی آن تصمیم ساخت و تصمیم گرفت. به زبان سادهتر یعنی گیرم که ۱۴۳۲۶۷ نفر روزها را برای خواب بر شب ترجیح میدهند، به درد هیچ کسی نمیخورد مگر آن که بخواهد از طریق این داده فردی را برای کار در شیفت شبانه استخدام کنند.
میبینید؟ به همین سادگی است. شما در سایتهای اورکات و گزگ و.. رنگ مو و چشم، کتاب و فیلم مورد علاقه، قد و وزن و دهها مورد دیگر را وارد میکنید تا چه بشود؟ این انبوه میلیونی دادهها در سایتهای شبکه ارتباطی مجازی به چه درد میخورد؟ این دادهها را به نویسندگان عزیز همکارمان اگر بدهند، شاید نتوانند یک گرم اطلاعات هم از آن اسخراج کنند. اما شرکت گوگل با پردازش و تحلیل همین دادهها میتواند بهترین استفاده تجاری را داشته باشد. برای شما که فیلم ماسک را میپسندی، آگهی فروش فیلمهای دیگری از جیم کری را پخش میکند و برای فردی که قد و هیکلش با هم نمیخواند، تبلیغ کمربند لاغری را. جالب است نه؟ شراکت خوبی است. شما دوستانتان را مییابید آن هم به صورت رایگان، آنها هم پولش را از آگهیدهنده میگیرند.
تا بوده، چنین بوده که افراد مسن در جامعه ارج و قرب بیشتری داشتند. این مهم در جوامع شرقی مثل ایران خودمان بیشتر از جاهای دیگر به چشم میخورد. ارزش تمام سفیدی ریش و مو و گیس به خاطر تجربه نهفته در آن است. تجربه هم یعنی اطلاعات یعنی داده پردازششده!
امروزه اطلاعات دم دستیتر شدهاند. گرچه هنوز اطلاعات استراتژیک و طبقهبندی شده موجودند اما آنها هم هیچ چیزی نیستند جز همین دادههای سرگردان اطراف ما که پس از تغییر و تحول ارزشمند شدهاند. ضمن این که اطلاعات به تنهایی ارزشی ندارند. ارزش آنها ناشی از تغییر در چگونگی تصمیمگیریها است. اطلاعات مناسب به اطلاعاتی گفته میشوند که دقیق و روزآمد باشند و باعث بهبود تصمیمها شوند. جمعآوری، دستکاری، ثبت و پردازش دادهها و هچنین تحمل هزینههای آنها، هیچگاه باعث ایجاد ارزش نمیشود.
سلام نیما. خیلی خوبه داری باز مرتب می نویسی. دنبالشون می کنم و نکات جدید یاد میگیرم. مرسی.
خوشکلی وبلاگت هم حال میده. ریلی نایس
هیچ وقت تو هیچ سایتی علائق و مشخصات ظاهری و به طور کلی اطلاعاتی از خودم را با حوصله جواب ندادم و این کار ها رو یه جورایی سر کاری می دونستم…
اما حالا انگار اوضاع تغییر کرده. اما بازهم حوصله ی اینکه بشینم و به ده ها سوال شخصی جواب بدم رو دارم….
نمیدونم ایراد از سوال های بی سر و ته سایت هاست یا من؟؟؟
wowwwwwwww !!
چه جالب