«دنیای سوفی» کتابی بود که بارها و بارها اسمش را شنیده بودم و هیچ وقت برای خریدش ترغیب نشدم. تا این که به خاطر علاقهام به کتاب «راز داوینچی» و خواندن سه چهار بارهاش، از نام قهرمان داستان –سوفی- خوشم آمد. سوفی را که به معنی «اندیشه» و «خِرد» بود، دوست داشتم و به ناچار حسی غلغلکم می داد که دارم فیلسوف میشوم. چرا؟ چون Philosopher کسی نیست جز خردگرا یا دوستدار اندیشه! برای منی که همیشه از فلسفه و متعلقاتش گریزان بودم، عجیب بود که حالا خودم را گرفتارش میدیدم. این بود که کتاب «دنیای سوفی» را خریدم. داستانی درباره تاریخ فلسفه.
«یوستین گُردِر» نروژی که سالهای زیادی معلم فلسفه بود، به خاطر آن که متن فلسفی سادهای که به درد شاگردانش بخورد نیافت، در سال ۱۹۹۱ دنیای سوفی را نوشت. کتابی که بعدها به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شد و میلیونها نسخه از ان در سراسر دنیا به فروش رفت.
گردر استاد سادهنویسی و ایجاز است و در این کتاب سه هزار سال اندیشه را در ۶۰۰ صفحه میگنجاند و به سادگی مباحث پیچیده فلسفه غرب را برای همگان قابل فهم میسازد. سوفی، قهرمان داستان او، دختری است ۱۵ ساله که در مدت کوتاهی از یک فرد معمولی به یک فیلسوف بدل میشود و در این تحول شما را هم به دنبال خود میکشاند.
به جرأت پیشنهاد بیشرمانه من به شما این است: «دنیای سوفی»، نوشته «یوستین گردر»، ترجمه «محسن کامشاد»، انتشارات «نیلوفر» غذایی که نمیتوان در یک وعده تمامش کرد.
حقیقتش از راز فال ورقش خوشم نیومد. احتمالاً اشتباه کردم که دنبال سوفی نرفتم. قبلاً از دیگران هم شنیده بودم که سوفی چیز دیگهایه.
من این کتاب رو دو دفعه خوندمش ولی خیلی هم دوسش دارم!
ای کاش زودتر اون موقع که دنبال کتاب مناسب برات میگشتم، میدونستم!… یک مجموعه تقریباً کامل ازش داشتم دوست داشتم بهت هدیه میکردم. واقعاً حیف که دیر فهمیدم!
نیما: تیک ایت ایزی! سپاس شهره جان.
من هم از این کتاب بسیار لذت بردهام. در ضمن این نویسنده کتاب دیگری با عنوان «راز تولد» نیز دارد که خواندن این کتاب نیز خالی از لطف نیست.
موفق و پیروز باشید.
میییییییییخوانیم!
تازه عاشق مرگ شده بودی که!
نیما: این هم فلسفهای هست واسه خودش.
بنازم آن سلیقه را
من هم خیلی دوست دارمش
کاش میشد یکی تایپش کنه که من باز دوباره بخوانمش
دوست عزیز، آقای نیما اکبرپور. گرچه حرفم به نوعی پرداختن به حاشیهست برای مطلب فلسفیتون! اما میخواستم بگم از شما که روزنامهنگار چیرهدستی هستی، بعیده که یک تیتر رمانتیک (!) برای مطلب بزنی. این رو گفتم چون تیتراتون رو توی مجله محبوبم همیشه دوست داشتم. ممنون اما پیشنهاد خیلی هیجانانگیزی بود.
من این کتاب رو شروع کردم ولی چون سنم اون موقع خیلی کم بود (سیزده) چندان جذبش نشدم ولی این طور که شما میگید باید کتاب قشنگی باشه.
این نیما اگه بره جهنم فکر کنم اگه برگرده تعریف کنه همه رو به خودش جذب میکنه تا بقیه هم برن.
نیما جان خیلی جذابی اما ای کاش بیشتر از خودت میگفتی 🙂