این هم از پایان سفر. برگشتم. خوشبختانه خیلی چیزها یاد گرفتم از این سفرم. کلاً خیلی مفید بود. یعنی وقت میشه دربارهش بنویسم؟ کلی عکس و فیلم هست که اگه وقت کنم میذارمش روی نت. شاید به درد کسی خورد. از همه اینها گذشته از فردا کارهای نصفه و نیمه زیادی رو باید انجام داد. یعنی شلوغتر خواهد شد این سر. ببینم این وبلاگ به نظر شما هم یه کم حالت وبلاگی بودنش رو از دست داده بود؟ یعنی قبل از این روزنوشتها بیشتر شده بود بایگانی نوشتههایی که اینور و اونور مینویسم. خودم که این طور حس میکنم. به نظرم باید یه کم قاطی این بایگانی نوشتههای روزمره هم بنویسم. از اینها که انگشتهات رو میذاری روی صفحهکلید و هر چی که به ذهنت میرسه مینویسی. از همینها که دارید میخونید. نظرتون چیه؟ از حالا هم بگم هر کی بیاد این وبلاگ رو بخونه و نظر نده عاقش میکنم. اصلاً شیر خشکی رو که خورده حلالش نمیکنم (خداییش تیکه لوس و بینمکی بود. حال خودم به هم خورد). حالا شما چی رو ترجیح میدید که بخونید؟ از این چرت و پرتهای هر روزه؟ چرت و پرتهایی که جاهای دیگه می نویسم؟ یا اصولاً حالتون از هر چی چرت و پرت که مینویسم به هم میخوره؟ اصلاً بنویسم اینجا؟ الو؟ کسی صدای من رو میشنوه؟
سلام نیما جان رسیدن به خیر همیشه به سفر
اااااااااااااااااااااااااااااااخ که حرف دل منو زدی چقدر اومدم اینجا مطالبی رو دیدم که قبلاً جاهای دیگهای خونده بودم به نظر من که بهتره از فرصت استفاده کنی و اینجا چیزایی رو بنویسی که جاهای دیگه مجالی برای گفتنشون نداری من که نوشتههای خودمونی و روزمره و تجربه و خاطره رو به هر چیز دیگهای ترجیح میدم الو الو نیما جان هستی؟؟؟
سلام. والله چون قضیه ناموسی شد و گفتید که هر کی بخونه و نظر نده، عاقش می کنید … نظر دادیم دیگه.
عرض شود که اختیار داری ، شما و چرت و پرت نویسی؟! مطالب شما خیلی هم ارزشمنده. هم اینجا هم توی چلچراغ. اصولاً ما از هر چرت و پرتی که شما بنویسی… نه ببخشید. اصولاً ما از هر مطلب ارزشمندی که شما بنویسی خوشمان میآید!
من از عاق کردنت نترسیدم که دارم مینویسما ،چون اصلاً شیر خشک نخوردم. شعار شیر مادر سالمتره یادت رفته؟!
با نظر ایلیا موافقم. شما بنویسید هر چی که باشه ما میخونیم. ما مریدان ۴۰چراغ و نویسندههاشیم. بله ! :))))))))
با سلام. رسیدن بخیر. اصولاً وبلاگ نوشتن شما رو به هر صورتی که هست دوست دارم. اگه اینجوری نبود فکر میکنم با سفر بعدی هم متوجه بازگشت پیروزمندانه شما نمیشدیم! …راستی من زیگزاگ نمیتونم بخونم. ۴۰چراغ هم که …خوندن نوشتههات انرژی میده…
نیما: شهره جان برای زیگزاگ که فیلتر شده از آدرس دات نت به جای دات کام استفاده کن.
از حمیدرضا به نیما. حاجی صدات مییاد P: موافقم، عصیان یک جور شده بود شبیهه پورتال نوشتههای نیما عصیان در سایتهای دیگر. مطلب تولیدی و اوریجینال که ساخت عصیان دات نت باشد کم بود. لطفن نوشتههای ساخت نیما برای عصیان را بیشتر کنید.
سلام نیما جان
من همون لیلای اصفونی (!) هستم که گاهی با ایمیل ازت سؤال پرسیدم. همینطور خواننده ۴۰چراغ و مخاطب وبلاگت. اول اینکه رسیدن به خیر. بعد از وبلاگ کیوان ۳۵ درجه وبلاگ مفید تو از فیوریتهای منه. چه مطالب قلمبه سلنبه چه روزمره. شاد باشی.
نیما جون سلااااااااااااااام
خوش اومدی به میهن (اینو با ریتم بخون)
شما هر جور بنویسی ما که کلی لذت میبریم. ولی اینش خیلی خوبه که مخلوط باشه D: مثل پیتزا که….
چون بالاخره وقتی آدم روزنوشت مینویسه هم کلی حرفهای قشنگ میشه زد.
روزنوشت بنویس و حالش را ببر و ما هم حالش را میبریم!
مهندس جان تو اگه فحشم بنویسی بازم میام بهت سر میزنم پس هر چه می خواهد دل تنگت بنویس … مهم نثری که تو نوشتارت به کار میبری … یه جورایی آدم دلش می خواد تا ته ته پستت رو بخونه حتی اگر با محتواش حال نکنه … خب حداقل برای من که اینطوریه … در ضمن بازگشت پیروزمندانتو از بلاد کفر تبریک میگم
خوب مینویسی
اگه هفتهای یه بارم بیام سراغ میلم بره خوندن نوشتههای توئه.
خدا کنه همین دو خط که نوشتم شیر خشکه رو حلال کنه
سالم و شاد باشی