چند روز پیشها با عادل رفته بودم خرید و تصمیم گرفتیم یه غذای سریع هم توی کی اف سی بخوریم. حالا قرار نیست درباره فستفودها صحبت کنم. نکته یه چیز دیگهست.
داشتم تصمیم میگرفتم چی سفارش بدم که یه خانوم چینی اومد و یه چیزی بهم گفت. البته این خیلی سخته که بگی شرق آسیاییها دقیقاً کجایی هستن. همشون عین همن فقط من فکر میکنم ژاپنیها و کرهایها یه کمی خوشتیپترن. بگذریم…
این خانوم اومد و یه چیزی گفت و من هر چی فکر کردم منظورش چیه نفهمیدم. اولش فکر کردم مثلاً میخواد ساعت بپرسه یا یه سؤالی داره درباره غذا. بعدش دیدم هی تکرار میکنه سؤالش رو. خلاصه یه کم با تیونرهای شنوایی ور رفتیم و دیدیم میگه دیوید میخوای؟ حالا مشکل این بود که من به جز دیوید بکام اصلاً دیوید دیگهای نمیشناختم. اون هم رفته بود آمریکا. بعدش دیدم داره کیفش رو نشون میده. یه نگاهی به داخل کیفش انداختم که ببینم شاید یه ربطی باشه این وسط. بعدش کاشف به عمل اومد که منظورش دیویدی هست. بعدترش هم کاشف به عمل اومد که اینها هم از اونان که دیویدی کپی قاچاق میفروشن عینهو تهرون خودمون.
خلاصه جونم براتون بگه که اینجا هم از این دیویدیها پیدا میشه که البته بازارش دست چینیهاست. یاد یه گزارش افتادم که چند هفته پیش دیدمش. جریانش این بود که پلیس توی یه هفته اولی که به طور آزمایشی توی سه منطقه شهر گیر میده به این دیویدیهای قاچاق، ۹۰ هزار تا دیویدی پیدا میکنه. درآمد حاصل از فروش این دیویدیها هم صرف معاملات مواد مخدر میشه.
یه مورد مشابه دیکه هم اینجا دیدم، از این بازیهاست که طرف سه تا درپوش نوشابه رو ورمیداره زیر یکیشون یه سنگ میذاره مثلاً. بعدش مردم رو میکشه جلو و درپوشها رو تند و تند جابهجا میکنه و میخواد که حدس بزنین این سنگه زیر کدومه اینهاست. خلاصه مردم رو سرکیسه میکنن. اونجام دیدم، اینجام دیدم.
اونجا “درآمد حاصل از فروش این دیویدیها صرف معاملات مواد مخدر میشه” اما اینجا به گمونم صرف پول بلیط کنسرت دانشجوهای خوابگاهی یا همبرگرخوردنشون یا شهریه باشگاه بدنسازیشون میشه
بسیار خوب آقای اکبرپور… امیدوارم هرجا که هستید موفق باشید. من همدانی هستم. یه پیشزمینه ذهنی دارم که شما هم یه ارتباطاتی با همدان داشتید. درسته؟ مطلبتون راجع به دیویدی قاچاق هم جالب بود. من فکر میکردم فقط ماییم که کپیرایت رو رعایت نمیکنیم! راستی میشه آدرس ایمیل چلچراغ رو بهم بدید؟ من به [email protected] ایمیل زدم ولی برگشت خورد! ممنون…
نیما: سروش جان من یک سال داور جشنواره وبلاگنویسی دانشجویی بودم که توی دانشگاه بوعلی سینای همدان برگزار شد و بولتن جشنواره رو هم در آوردم.
ایمیل چلچراغ هم یه کم فرق داره با اونی که تو نوشتی. در واقع اون ال بعد از ۴۰ رو نداره. یعنی:
[email protected]
منم فک میکنم کرهایها خوشتیپترن…
خب حالا ممکنه چیزهای مشترک بیشترتری ببینی و حتمن هم واسه مام بگو…
الان اصن معلوم نیس که من دارم یه چیزی میگم که گفته باشم نه؟! :دی هاهاهاها…
سلام
چرا اینجا آمدم
دور من پر است از چینی
دلم وبلاگ ایرانی میخواهد
سلام
آقای اکبرپور من عاشق شدم، عاشق عصیان
عصیان بهترین وبلاگ. مطلبتون خیلی جالب بود ممنون.