چند وقته میخوام درباره سیستم متروی لندن بنویسم و وقت نمیشه. متروی لندن یا اونطور که اینجاییها بهش میگن آندرگراند، یکی از قدیمیترین سیستمهای حمل و نقل زیرزمینی در دنیاست و نزدیک به یک قرن و نیم قدمت داره. خطهای متروی اینجا اونقدر زیاده که تقریباً میشه گفت به هر نقطه شهر دسترسی داریم. هر خط اسمی داره و توی نقشه با رنگ خاصی مشخص میشه. بعضی از این خطوط اهمیت استراتژیک دارن و منظم بودنشون خیلی مهمه. مثل خطی که از مرکز شهر میگذره و به همین علت به سنترال لاین معروفه و خطی که به سمت فرودگاه میره. در واقع وقتی متروی اینجا رو با متروی تهران (نقشه) مقایسه میکنم، در اولین نگاه به نتیجه میرسم که اگه متروی تهران با این گستردگی در سطح شهر ساخته میشد، تهرونیها هم مثل لندنیها کمتر رغبت میکردن که ماشین خودشون رو ببرن بیرون. بعضی از ایستگاههای اینجا تقریباً هر یک دقیقه یک بار ترن دارن و البته بعضیهاشون که اهمیت کمتری دارن هر یک ربع یک بار یا بیشتر. اما بپردازیم به حواشی و چیزهای جالبتر.
– توی ایستگاههای پررفتوآمد قسمتهایی به شکل نیمدایره مشخص شده که توش نوازندهای ساز خودش رو میزنه یا آواز خودش رو میخونه. (عکس)
– محاله توی ایستگاههای متروی اینجا بتونی سطل زباله پیدا کنی. از قرار معلوم بعد از بمبگذاریهایی که توی متروی اینجا شد، آشغالدونیها رو برداشتن که کسی توشون چیزهای خطرناک نذاره.
– آگهیها تبلیغاتی از در و دیوار ایستگاهها بالا میرن. دیوار کنار پلهبرقیها که تا قبل از این پر بود از آگهیهای که تو کادرهای مخصوص هستند، کمکم جای خودشون رو با نمایشگرهای دیجیتالی عوض میکنن که آگهیها متحرک توشونه و وقتی روی پله در حال حرکتی و نمایشگرهای مختلف از جلوت حرکت میکنن، معمولاً هر نمایشگر داره ادامه داستان نمایشگر قبلی رو پخش میکنه که از داستان تبلیغاتی جا نمونی.
– خیلی از این آگهیها بهترین مکان برای پیدا کردن برنامه نمایشگاهها، گالریها، سینماها و تئاترها هستن و خیلیهای دیگهشون یه جورهایی اثر هنری شمرده میشن.
– دو سه تا روزنامه رایگان توی مترو، یا جلوی ورودی مترو توزیع میشن که مهمترینشون مترو، لایت و دِ لاندن پیپر هست.
– بیشتر مردم توی مترو در حال خوندن و مطالعه هستن. یه تعدادی از همین روزنامههای رایگان میخونن و بقیهشون هم یه کتاب دستشونه.
– ورود سگ، گربه، چمدون و دوچرخههای تاشو به متروی لندن ممنوع نیست. از این چیزها توی هر واگنی ممکنه ببینین.
– نقشه متروی لندن رو با نقشه متروی تهران مقایسه کنین. این نقشه از بس خط تو خطه که بعضیها از توش کلی عکس حیوون و جک و جونور پیدا کردن.
– یکی از اماکن پرطرفدار برای خودکشی توی لندن، همین متروی لندنه. واسه همین هم این خودکشیها کلی خبرساز میشن چون برای حملونقل ملت اختلال به وجود میاد.
– متروی لندن ایستگاههای متروک هم داره و البته ارواح مشهوری که ساکن این ایستگاهها و ایستگاههای فعال هستن. خودتون بخونین.
«تهرونیها» گفتن نتیجهی لندننشینیها…
جالب بود… خدا قسمت کنه بیایم اونجا یه سری هم به شما بزنیم آقا نیما… لندننرفته از دنیا نری صلوات بفرست!!!
سلام ببخشید این نظری که میخوام بگذارم ربطی به مطلب نداره فقط میخواستم بگم من تو این روزهای اخیر که زنگ میزنم خونمون (لاهیجان) برام خیلی جالبه که هر کس یک چیزی میگه که به شما ربط داره. مامانم میگه میدونی خواهرزاده فلانی (دوستش) تو تلویزیون بی بی سی هست؟ داداشم میگه فلانی داداش دوستمه که تو تلویزیون بی بی سی هست. اون یکی داداشم میگه یادته معلممون آقای فلانی؟ برادرزادهاش (الان دقیق نسبتش یادم نیست) تو تلویزیون بی بی سی هست. خلاصه خیلی برام جالب بود. منم میخواستم بگم فلانی را میشناسی تو تلویزیون؟ من خواننده وبلاگشم D-: ولی از شوخی گذشته امیدوارم موفق باشی.
نیما: فقط میتونم بگم مرسی از لطفتون.
خیلی کامل جالب و مفید بود.
کاش چند تا عکس هم به این مقاله اضافه کنین
متشکرم
نیما جان؛
پرسرفدار یا پر طرفدار-اشتباه تایپیه فک کنم- بعدم مرسی …
نیما: مرسی نازلی جان. درستش میکنم.
شما دعوت شده اید به وبلاگ مسألهای به نام “حجاب”
سـلام
… کمتر کسی از آن به عنوان یک مسئله سخن میگوید!
خیلی دلم میخواست با این دو دختر حرف بزنم و بفهمم زمانی که پدر یا مادر آنها بهشان گفتهاند دیگر باید چادر سر کنند، چه استدلالی برای این دستور آوردهاند؟ مثلا مادر گفته است: چون من چادر سر میکنم تو هم باید سر کنی؟ یا اینکه که برای محافظت از خودت باید چادر سر کنی؟ هر کدام که باشد، یک واقعیت روشن است و آن اینکه “چادر موروثی”، و اساسا حجاب موروثی، آن هم برای دختری که با هر منطق و عقل سلیمی هنوز یک کودک است، یکی از غیرانسانیترین شیوههای اجبار است که برخلاف اجبار حکومتی حجاب که همه میبینند و دربارهاش حرف میزنند، آنقدر پنهان است که حتی وقتی فمینیستها یا محققان مسائل زنان خشونتهای خانگی را که دختران دچار آنند فهرست میکنند، جایی در آن فهرست پیدا نمیکند.
شما هم از تجربه خودتان و دوروبریهایتان درباره چادر بنویسید.
نکته جالب به نظر من اینه که این تفکیک ذهن ما رو آماده میکنه که به هم به چشم انسان نگاه نکنیم. وقتی یه دختر و یه پسر همدیگه رو میبینن بجای اینکه فارغ از جنسیت به انسان بودن طرف مقابل دقت کنند دقیقا روی جنسیت زوم میکنند. دوست دختر و دوست پسر تو همین فرهنگ شکل میگیره. فرهنگی که نمیتونه بگه دوست. انگار بزرگترین مرز برای دوستی جنسیته. این فاجعه است.
خیلی خیلی جالب بود بیشتر از لندن بنویسید دوست دارم بخونم!!!!!!D:
یکی از اماکن پرسرفدار برای خودکشی
خسته نباشی و موفق باشی. فقط لطفاً مطالب کلیک رو کسالتآور نکنین. مطالب آموزشی ساده و مختصر باشن تا مردم عادی استفاده ببرن.
نیما: سعیم رو میکنم. هر چند معتقدم برنامه باید طوری باشه که برای همه قشرهای علاقمند، حداقل یه بخش داشته باشه. چه مردم عادی و چه حرفهای.
بسیار جالب بود آقا نیما. البته قرار بود متروی لندن رو با متروی تهران مقایسه کنید ولی از متروی تهران چیز زیادی ننوشتید.
من به عنوان کسی که از متروی زیاد استفاده میکردم خواستم بگم که متروی تهران بسیار بسیار شلوغ و پردردسره و علتش هم محدود بودن شبکه مترو است. ولی در عین حال ایستگاههای متروی تهران آنقدر زیبا و چشمنوازه که وقتی واردش میشی تصور میکنی وارد موزه شدی. آثار هنری و معماری داخلی ایستگاهها واقعا جذابه. نمیدونم، شاید چون من متروهای دیگه رو ندیدم اینجوری تصور میکنم ولی با این وجود اعتقاد دارم ایستگاههای متروی تهران واقعا زیباست.
نیما: در مورد زیبایی ایستگاههای متروی تهران باهات موافقم.
خسته نباشید آقای اکبرپور. امیدوارم که موفق باشید.
آقای شرفالدین هم برنامهای دارند؟؟
نیما: نه بزرگمهر برنامهای نداره. اما گاهی گزارشهاش رو توی بخشهای خبری میتونین ببینین و کارش مهمتره.
من اصلاً مطمئن نبودم که نظرم ارسال شده چون همون لحظه ارتباطم قطع شد. من الان نظرات پست قبلی رو نگاه کردم. به هر حال مرسی که جواب دادید.
نیمای عزیز
۱ – بازگشتت به مطالب غیر BBC تبریک
۲ – لطفا کلنگ را با کمباین مقایسه نکن
جک و جونورهاش جالب بودن کاش مال ما هم روزی جک و جونوری بشه 😉
لذت بردم از اجرای مسلطتت. موفق باشی نیمای عزیز
رفتی اونور و داری مارو دق میدی که چی بشه ما هم یه روز خووووب میشیم
جالب بود مخصوصا اون نیمدایرههای نوازندگی. شاد باشید.
آخه شما هم چه چیزایی رو با اینجا مقایسه میکنیدا !!!!
نیما: مقایسه میکنیم بلکه تغییری حاصل بشه.
خوب چرا مانند اهواز دل آشغالیها رو توری فلزی با پلاستیکهای شفاف نمیگذارند؟ اینجا این کار رو کردند، در ضمن کوچیک هستند و چیزهای خیلی بزرگ جا نمیشه توشون.
یک چیزی یادم رفت بگم، توی چین، در پکن، شانگهای، و گوانگژو، سالانه ۵۰ کیلومتر مترو ساخته میشه! یعنی هر ۱۲ ماه در چین ۱۵۰ کیلومتر مترو به بهرهبرداری میرسه در این سه شهر. اون وقت همین چینیها با کلی ناز و عشوه! برای تهران قرارداد ۲۰ کیلومتر (اگه درست یادم باشه. نمیدونم شایدم ۱۸ کیلومتر بود) رو ۱۰ ساله بستند!!! احمدینژاد هفت هشت ماه پیش توی کانال یک بود داشت میگفت که آره ما این قرارداد مترو رو بستیم ولی من گفتم بهتر نیست از ۱۰ جان شروع به کار کنید که ۵ ساله تمام بشه، چینیها گفتن نه آخه سخته !!!!!!!!!