نه این که همه چیزش خوب باشهها اما خوبیهاش رو باید گفت. نه برای این که دل کسی بسوزه. برای این که مثل دفترچه خاطرات ثبت بشه و بمونه. مثل همه چیزهای دیگهای که توی این هفت-هشت سال نوشتم.
دیشب رفتم فیلم سرود کریسمس رو دیدم. همون داستان معروف چارلز دیکنز که شخصیت معروفش اسکروج رو تقریباً همه میشناسن. فیلم انیمیشن سهبعدی که باید با عینک ۳D دیده میشد. این دومین فیلمی هست که من به صورت سهبعدی میبینم و بیشتر از داستانش، دیدن شخصیتها و اشیایی که توی هوا پرواز میکنن، من رو متحیر کرده.
قبل از شروع فیلم هم آگهیهای زیادی پخش شد که بسیاری از اونها هم تبلغیات فیلمهای سهبعدی دیگهای بودن که به زودی روی پرده سینما میان و این صنعت داره یک قدم بزرگ دیگه برای عمومیسازی این شیوه پخش میکنه. دیگه بچههایی که برای دیدن فیلم به سینما میان، براشون عادی میشه که فیلم رو باید سهبعدی دید.
توی این چند سال چه اتفاقی افتاده؟ بچه دوستم وقتی چهار دست و پا میرسه به کامپیوتر باباش، میدونه که اگه دکمه پاور رو بزنه، کامپیوتر رو خاموش میکنه و حال باباش رو میکنه تو قوطی. این بچه مسلماً طور دیگهای تربیت میشه تا منی که کامپیوتر رو برای اولین بار توی دانشگاه دیدمش! اون وقت دانشمندها هم تا چند سال دیگه لابد اعلام میکنن، دیدن فیلم سهبعدی خلاقیت را در انسان افزایش میدهد و این جور اخبار که روز به روز دارن زیادتر میشن.
یکی دیگه از بخشهای طوفان فکری که دیشب توی مغزم میپیچید این بود که چند سال دیگه باید طول بکشه تا این امکان توی شهرهای ایران فراهم بشه؟ کاری به امکان تولیدش ندارم. یعنی حتی به مخیلهام هم خطور نمیکنه که حالاحالاها تکنولوژی تولید فیلمهای سهبعدی توی ایران فراهم بشه. اما حتی مردم ما لیاقت دیدن و تماشای چنین فیلمهای رو هم ندارن؟ البته این فیلمها رو اگه بخوان پخش هم بکنن، باید کلی قیچیکاری بشه! تلویزیونش که دوستدختر توی کارتون رو تبدیل میکنه به خواهر و توی سریالش اگه زنی جلوی شوهرش پرپر بشه، شوهر چون بهش محرم نیست، نمیتونه دست بهش بزنه و زن همسایه رو صدا میکنه یا زنه با مانتو و روسری میره تو تختش. طبیعیه که سینماش هم تفاوت چندانی با تلویزیونش نخواهد داشت.
دیگه این تکنولوژیها، خارج از مرزهای ایران یک چیز لوکس محسوب نمیشه. دیگه جزو امکانات عادی و در دسترسه. دیگه نمیشه گفت حالا مونده تا همهگیر بشه. نمونده. اومده. رد شده. گذشته. کی میخواین بهش برسین آقایون؟
رد شده. گذشته…
خیلی وقت هم هست که گذشته.
جناب آقای نیما اکبرپور
سلام
وبلاگ شما با افتخار به جمع دوستان سایت جایزهی ادبی ایران اضافه شد. اهالی جایزهی ادبی ایران که یک جایزهی ادبی مستقل و بزرگ در کشور است به حضور شما در جمعشان افتخار میکنند. باشد که روزهای خوبی را در آیندهی ادبیمان با هم ورق بزنیم.
خبر خوشی که من در این زمینه شنیدم اینه که سونی حمایتش رو از سهبعدی سازی اعلام کرده و احتمالا بهزودی شاهد همهگیر شدن تلویزیونهای سهبعدی خواهیم بود. به سینماها تو ایران که چندان امیدی نیست، ولی ما تلویزیون خونمون رو عوض نمیکنیم تا سهبعدیش بیاد، اینجور چیزها زود میاد ایران. وسیلۀ خاصی هم که نمیخواد، فقط عینک سهبعدی. چون سونی از بلو ری حمایت کرد و برنده شد، من که امیدوارم اینیکی هم زودتر جهانی بشه.
ما هم فعلا صبر میکنیم…
پ.ن. این باکس کامنت وبلاگتون خیلی کوچیکه!
نیما جان قرار بود من با پسرم فردا برم این فیلم را ببینم. شما که زودتر خواستید برید زنگ میزدید با هم میرفتیم.
نیما: حبیب جان به نظر میاد شما آلمانی و من لندن. یه کم هماهنگ کردن سخته =))