زیگزاگ– جشنواره فیلم فجر، بزرگترین رویداد سینمایی ایران به بیست و پنجمین دوره رسیده است.
در ربع قرن گذشته، این جشنواره ده روزه جایگاهی همچون «نوروز» سال سینمایی یافته است؛ نوروزی که زمان ارزیابی کارنامه سالانه است و در عین حال، گردهماییها و رویدادهایش درست مانند دیدوبازدیدهای سال نو، حاشیههای جذاب، چشم و همچشمی و حرفهای درگوشی را به دنبال دارند.
هر سال، سوز و سرمای بهمن ماه که آغاز میشود، بسیاری از سینماگران با شتاب میکوشند تا حاصل فعالیتهای یک ساله خود را سروسامان دهند و فیلمهایشان را برای نخستین نمایش، آماده کنند. چند هفته بعد، تب جشنواره که میخوابد، برنامهریزی برای فعالیتهای سال آینده یا گمانهزنی درباره سیاستهای فرهنگی و وضعیت بازار شروع میشود.
در سالی که گذشت، پیشبینی میشد که سینمای ایران به دلیل تغییر در نگاه مدیریت فرهنگی کشور، دورهای از رکود و بیرونقی را بگذراند. اما شکسته شدن رکورد فروش بلیتها که حکایت رونق سینمای ایرانی داشت، ناظران را شگفتزده کرد.
اما این رونق تا بهمن ماه دوام نیافت و به صفهای جشنواره کشیده نشد. بیرون ماندن فیلمهای شاخصی مانند «علی سنتوری» ساخته داریوش مهرجویی از برنامه این دوره، سبب شد که جشنواره فجر در روزهایی که از آغاز آن میگذرد، گرما و رونق همیشگی را نداشته باشد. صفهای سینماهای جشنواره، امسال چندان طولانی نیستند و در برخی موارد هم صندلیهای خالی زیادی در سالن مشاهده میشود؛ چیزی که برای تماشاگران پروپاقرص و قدیمی جشنواره فجر، کسانی که ساعتها در سرما و گاهی زیر بارش برف صف میبستند تا فیلمهای سینماگران مطرح ایرانی را در نخستین نمایش ببینند، باور کردنی نیست.
گذشته از تماشاگران، برخی حامیان مالی و آگهیدهندگان همچون «ایرانسل» هم از جشنواره روگردان شدهاند و از حمایت مالی آن کناره گیری کردهاند.
حذف خدمات، بقای مشکلات
شاید به همین دلیل، بعضی از خدماتی که در سالهای گذشته به رایگان یا با بهایی بسیار اندک فراهم میشد، اکنون تنها در ازای پرداخت وجه ارائه میشود؛ برای مثال، برنامه کامل جشنواره که هر ساله هزینهاش را از حامیانی که نامشان در حاشیه برنامه درج میشد تأمین میکرد، امسال به مبلغ ۳۰۰ تومان فروخته میشود.
اگر از رونق و خدمات دورههای پیشین خبری نیست، اما در عوض مشکلات کهنه و قدیمی جشنواره فجر همچنان برجا مانده و رفع نشده است. مهمترین این مشکلات در روزهای آغازین، جابهجایی حلقههای فیلم میان سینماهاست که به دلیل تک نسخهای بودن اغلب فیلمهای شرکتکننده صورت میگیرد.
در بیست و چهار دوره گذشته، همین مشکل به تأخیر در نمایش فیلمهای ایرانی و گاهی حذف برخی از نوبتهای نمایش میانجامید، اما همچنان راهحلی برای آن پیدا نشده است. با وجود این، همچون دورههای گذشته، هرچه به روزهای پایانی نزدیک شویم و شمار فیلمهای مطرح و فیلمسازان صاحبنامی که میهمان جشنواره میشوند افزایش یابد، تماشاگران بیشتری هم حاضر خواهند شد که حتی ساعتها برای رسیدن حلقهای از فیلم مورد نظر خود، به انتظار بنشینند.
در روزهای برگزاری جشنواره فجر، فیلمهای شرکتکننده در بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) را در مجله زیگزاگ معرفی میکنیم. مصاحبههایی نیز با برخی از عوامل این فیلمها منتشر خواهد شد.
آدم
شناسنامه: کارگردان و تدوینگر: عبدالرضا کاهانی/ تهیهکننده: علی واجد سمیعی، با مشارکت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی/ بازیگران: مهتاب کرامتی، فرشته صدر عرفایی، حامد بهداد، مهران احمدی، مجتبی علیزاده، نعمتالله باعشی/ نویسنده: عبدالرضا کاهانی، حسین مهکام/ موسیقی: امیر واجد سمیعی/ تولید: ۱۳۸۵، رنگی، ۷۷ دقیقه
«آدم» اولین ساخته بلند عبدالرضا کاهانی است. ماجراهای این فیلم در روستای «عیش آباد» در خراسان میگذرد که همه اهالی آن نوازنده هستند. روستاییان، مرگ اهالی را به دلیل حرفه خود پنهان میکنند و ۲۰ سال است که مرگی از این روستا گزارش نشده است. داستان با ورود زنی شهری به این روستا آغاز میشود که به دنبال فردی به نام «آدم» میگردد و ظاهراً خاطراتی مشترک با او دارد؛ فردی که سبک زندگی منحصر به فرد مردمان روستا و گرایش آنان به «شاد زیستن»، برگرفته از روحیه اوست. با ورود زن که به دنبال آدم آمده است، روزمرگی اهالی به هم میریزد و پس از چند روز آدم به همراه زن از روستا خارج میشوند در حالی که اهالی، مرگ نمادین «آدم» را آشکارا به سوگ مینشینند؛ سوگی که در دو دهه سابقه نداشته است.
آدم فیلمی ۷۷ دقیقهای است اما گاهی در همین زمان کوتاه هم فیلمی کشدار به نظر میرسد و پایان نامعلوم و گفتوگوهای بعضاً نامفهوم آن، گنگ میماند و سردرگمی بسیاری از تماشاگران را در انتها به دنبال دارد.
آفتاب بر همه یکسان میتابد
شناسنامه: کارگردان، نویسنده و تهیهکننده: عباس رافعی/ بازیگران: مریلا زارعی، لاله اسکندری، احمد مهرانفر، کرن گاوانیان، سیامک احصایی/ مدیر فیلمبرداری: حسن کریمی/ تدوینگر: محمدرضا موئینی/ موسیقی: کارن همایونفر/ تولید: ۱۳۸۵، رنگی، ۹۰ دقیقه
عباس رافعی، که ساخته قبلیاش، «پروانهای در باد» در هفده جشنواره بینالمللی شرکت کرده و جوایزی را به دست آورده بود، این بار نیز با فیلمی به مسابقه سینمای ایران راه یافته است که بنا بر ساختار و فیلمنامه، قاعدتاً در گونه فیلمهای «معناگرا» جای میگیرد. در این فیلم ژانت در پی درخواست دوست دیرینهاش نگار از اصفهان به تهران میآید تا رضا، شوهر مجروح نگار را از بیمارستان بربایند و به امید معجزه به سفری معنوی ببرند.
فیلمنامه و اتفاقات قابل پیشبینی، این فیلم را خستهکننده و طولانی از آب در آورده و بازی احمد مهرانفر به عنوان یک بازیگر موفق تئاتر در نقش رضا، به همراه مریلا زارعی و لاله اسکندری هم نتوانسته به هیچ وجه موضوع فیلم را برای بیننده باورپذیر سازد. استفاده از کادرهای تصویری شمال ایران بر خلاف فیلمهای موفق معناگرای دیگر چون «رنگ خدا» تأثیری در تشدید انگارههای مذهبی فیلمنامه ندارد و در انتها بهبودی رضا نیز به دلیل قابل انتظار بودن، تأثیر وقوع معجزه را بر بیننده نمیگذارد.
مینای شهر خاموش
شناسنامه: کارگردان و تهیهکننده: امیرشهاب رضویان/ بازیگران: عزتالله انتظامی، شهباز نوشیر، صابر ابر، مهران رجبی، رویا جاویدنیا، مریم مسچیان/ نویسندگان: امیرشهاب رضویان، آرمین هوفمان، محمد فرخمنش/ مدیران فیلمبرداری: داریوش عیاری، محمدرضا سکوت، کلاوس بوش دمانتوس/ تدوینگر: فرامرز هوتهم/ موسیقی: داریوش تقیپور/ تولید: ۱۳۸۵، رنگی، ۱۲۰ دقیقه
امیرشهاب رضویان، بیش از ۴۰ فیلم کوتاه، مستند و انیمیشن و دو فیلم بلند «سفر مردان خاکستری» و «تهران ساعت ۷ صبح» را در کارنامه خود دارد. «مینای شهر خاموش» داستان دکتر بهمن پارسا است که سی و سه سال پس از مهاجرت از آلمان به ایران باز میگردد و با یکی از دوستان پدرش به نام آقای قناتی (عزتالله انتظامی) به زادگاهش(بم) میرود. دکتر پارسا در پی یافتن «مینا» عشق کودکیاش در بم زلزلهزده میگردد و رابطهاش به تدریج با قناتی عمیقتر میشود تا جایی که در انتهای فیلم متوجه احساس عاشقانه دوران جوانی او نسبت به مادرش میشود.
«مینای شهر خاموش» روی هم رفته فیلم خوشساختی است که میتواند بینندهاش را تا انتها روی صندلی بنشاند. بازی عزتالله انتظامی در کنار شهباز نوشیر و صابر ابر که نخستین حضور سینمایی خود را تجربه می کند، خوب از آب درآمده است. شهباز نوشیر پس از ترک ایران در سال ۱۳۶۴، دوره تئاتر بدن را در آلمان گذرانده و از سال ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۱ بازیگر رسمی تئاتر دولتی چند شهر آلمان بوده است. او از سال ۲۰۰۲ ساخت فیلم کوتاه را آغاز کرده و یک بار نیز فیلمی از او با نام «ترس روح را میخوراند» در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده است.
اتوبوس شب
شناسنامه: کارگردان: کیومرث پوراحمد/ تهیهکننده: مهدی همایونفر/ بازیگران: خسرو شکیبایی، محمدرضا فروتن، کوروش سلیمانی، امیر زند، مهرداد صدیقیان، احمد کاوری/ نویسندگان: کیومرث پوراحمد، حبیب احمدزاده/ مدیر فیلمبرداری: مهدی جعفری/ تدوینگران: کیومرث پوراحمد، بهرام دهقانی/ موسیقی: فردین خلعتبری/ تولید: ۱۳۸۵، سیاه و سفید، ۹۰ دقیقه
«اتوبوس شب» فیلم دیگری است از کیومرث پوراحمد که با فیلمهای قبلی خود جوایز بسیاری از جمله سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را به دست آورده است. داستان فیلم جدید او حول و حوش رزمنده جوانی است که مجبور است به تنهایی و با کمک اندک دیگران، اسرای عراقی را به پشت جبهه منتقل کند که در این راه با مشکلات زیادی رو به رو میشود. در این فیلم پوراحمد قصد دارد تا «جنگ دولتها» را از «جنگ مردم» جدا کرده و ریشه مشکلات را در لایههای پیچیده تر جستوجو کند که متأسفانه این تمایل، او را به دیالوگهای تکراری و تا حد زیادی شعاری کشانده است. نکته عجیب، سیاه و سفید بودن فیلم است. از آنجا فیلم با نگاتیو رنگی فیلمبرداری شده و سپس به صورت سیاه و سفید چاپ شده است، جنس تصاویر آن غیرطبیعی و «تلویزیونی» جلوه میکنند.
جشنواره امسال رسماً ریدمان فرهنگی بود! رفتم فیلم خونبازی. اول که مردم اومدن پیکنیک! بعد هم که ربع ساعت از شروع فیلم گذشته هنوز ملت دارن راه میرن بین ردیفها. آخر فیلم هم بیتا فرهی رسماً گند زد به کل فیلم با اون جمله مسخرهش!
سنتوری که برگشن؟ نگشت؟! D:
نیما: چرا برگشت. توی گزارش بعدی بهش اشاره میکنم.
خب همه رفتهن تو یه پستوی تاریک. اما هر چی میگردن دماغشون رو پیدا نمیکنند تا توش دنبال دلشون بگردن…
بعد از پنج سال، و بعد از زیارتتون تو نمایشگاه کتاب، ای کاش دوستی ما رو قبول میکردین تا دل ما هم خوش بشه… هر چند ما با دیدن لینک کنار پنجره دلمون رو خوش میکنیم.
واسه همین خدمتتون رسیدم.
موفق باشین.
نیما: ما مخلصیم سینا جان. تو مایههای وایرلس.
راستش من جشنواره و جو خاصش رو خیلی دوست دارم ولی در کل به نظرم فیلمهای ایرانی هنوز به اون حدی نرسیدن که به خاطرشون سختی ایستادن تو صف و سرما و اعصابخردیهای بعدش رو تحمل کنی… البته این نظر منه. نظر طرفداران جشنواره هم برام محترمه و البته کاملا قابل درک.