– خب نظرت چیه؟
– درباره چی؟
– درباره من.
– به نظر من تو… تو…توووو
– من چی؟
– هیچی!
– ای بابا. شد من یه سؤال بپرسم تو درست جواب بدی؟
– مگه من توام؟
– اون که عمراً نمیتونی باشی.
– ببین من الان اصلاً حس و حال شوخی رو ندارم.
– بابا منم جدی ازت پرسیدم.
– منم جدی جواب دادم.
– تو که جواب منو ندادی.
– اه ه ه ه ه ه ه ه. اصلاً نمیشه با تو بحث کرد. وقتی بخوای جواب بدی آدمو یه جوری میپیچونی که زبونش گره بخوره.
– من که جواب ندادم دیوونه. من سؤال کردم. تو بودی که جواب ندادی.
– بس کن.
– اوکی. اوکی…( بعد از سی ثانیه)… پشملبا.
– چی؟ با من بودی؟ منظورت چی بود؟
– با تو نبودم.
– پس با کی بودی؟
– با خودم. یعنی با هیشکی.
– پس این چه میدونم چی بود؟… چی گفتی؟ پشمالو؟
– نه بابا گفتم پشملبا.
– چی هست؟ فحشه؟
– نه بابا.
– پس چی؟
– نمیدونم. فکر کنم اسم یه نوع غذاست.
– خب که چی؟ منظورت چی بود؟
– منظوری نداشتم. از آهنگش خوشم اومد یهو پرید رو زبونم.
– مسخره.
– بابا من نمیتونم این حق رو داشته باشم که از یه چیزی خوشم بیاد؟
– تو…..
– …….
– …….
………………………………………………………………
………………………………………………………………
………………………………………………………………
نتیجه گیری اخلاقی: همیشه یه بهانهای واسه جر و بحث پیدا میشه.
نتیجه گیری خیلی اخلاقی: در این گونه مواقع بهتر است که تا صد بشمرید و بعد از کشیدن یک نفس عمیق….
نتیجه گیری غیراخلاقی: شیطونه میگه بزنم تو دهنش تا حالش سر جاش بیادا.
نتیجه گیری فمینیستی: همیشه حق با خانوماست.
نتیجه گیری فلسفی: تفابل اندیشهها همیشه میتواند منجر به تفاهم آنها شود.
نتیجه گیری متمدنانه: گفتگوی تمدنها تنها راه حل است.
نتیجه گیری عصیانزده: بهتره بریم دو تا بستنی بخوریم تا حالمون ردیف شه.
بدون دیدگاه! نخستین کسی باشید که دیدگاهی مینویسد.