این چند وقته دور و برم پر شده از کسایی که چپدستن. بعضی وقتها که فکر میکنم یه آدم چپدست چقدر توی زندگی روزمره با کارهایی که ما راستدستها انجام میدیم بیشتر دست و پنجه نرم میکنه، غصهم میگیره. همین ماوس کوچولوی کنار کامپیوترتون رو نگاه کنین. چپدستها باهاش کلی کشتی میگیرن. همین الان کنار من دو تا چپدست نشسته. یکیش عادله که ماوس رو برده سمت چپ کیبردش و بدون این که جای کلیک راست و کلیک چپ رو عوض کنه، داره میکلیکه. اونطرفتر ریچارد نشسته که ماوسش سمت راست کیبرده و جای کلیک راست و چپ رو هم عوض نکرده. حالا فکر کن خواهرم هم چپدسته و دوستدخترم هم ایضاً. هر کدوم هم روشهای متفاوتی برای استفاده از ماوس دارن.
از دورتر که نگاه میکنم میبینم که از سیم گیتار و کلیدهای پیانو و جهت برش قیچی و چاقو گرفته تا سمت کوک ساعت مچی و کلید روشن و خاموش تلویزیون و دکمههای ماشینحساب روی کیبورد همه و همه برای راستدستهای خودپسند طراحی شده.
اینجا اگه بگردی، کلی مغازه پیدا میکنی که وسایل مخصوص چپدستها رو میفروشن. نمونهش این فروشگاه آنلاین چپدستها هست که از شیرمرغ تا جون آدمیزاد برای چپدستها توش پیدا میشه. من اگه جای یکی از این چپدستهای خوشفکر بودم، حتماً یه فروشگاه چپدستها توی تهرون راه میانداختم که توش فقط وسایل مخصوص باشه. مطمئنم که هم چپدستها میان سراغش و هم کسایی مثل من که دور و برشون پر از چپدسته و سالی چند بار باید کادو براشون بخرن (حق ایدهپردازی فراموش نشه).
البته چپ دستها روز مخصوص به خودشون رو هم دارن و پاتوقهای مربوط به خودشون رو هم. توی تهرون هم یه کافه چپدست هست که قبلاً نزدیک سینما فرهنگ بود و الان توی موزه سینما تو باغ فردوسه. اما جدای از این چرا همیشه چپ رو معادل بد و راست رو معادل خوب در نظر گرفتن؟
یادمه تو کتاب دینی میخوندیم که کارنامه اعمال آدمها رو توی اون دنیا میدن به دستشون. کارنامه آدمهای خوب دست راستشونه و مال آدمهای بد، دست چپشون. از قدیم هم کلی ضربالمثل داریم که همین مفهوم رو دارن. مثل طرف از دنده چپ پا شده. یا فلانی باهام چپ افتاد. یا ماشین یارو چپ کرد. یا چپ اندر قیچی. چشم چپ. از اون طرف راستی همیشه معادل با درستی بوده و همیشه تو کتابها بهمون توصیه میکردن که از راه راست منحرف نشیم! اصلاً واسه چی میگن راستش رو بگو و نمیگن چپش رو بگو؟
به سرم زده یه برنامه بسازیم مخصوص چپدستها و توش ابزارچه و گجتهایی رو معرفی کنیم که ویژه چپدستهاست. نظرتون چیه؟
سلام
خیلی خوشحالم که حداقل یکی بود به فکر ما چپدستها!
البته راه حل ابتکاری من این بوده که تا اونجایی که میتونم از دست راست استفاده کنم. مثلاْ الان برای ماوس از دست راست بدون آنکه حتی کلیدهایش را جابهجا کنم بوده و کلاْ اینجوری فکر کنم بهتر است
اوه..! بسیار جالبانگیزناک خواهد بود پسرم چون خواهر اینجانب نیز چپدست میباشد … :دی
جناب اکبرپور
درود بر شما
جا داشت بابت مطالب مفید شما شخصا تشکر کنم. برای افرادی چون هم که اطلاعات کمی از دنیای مجازی دارند سایت شما نعمتی است.
یک سوال داشتم امیدوارم از طریق شما بتوانم به جواب برسم.
سال پیش در مسافرتی به فرانسه در یک نمایشگاه به صورت گذری یک وسیله دیدم که به صورت قلم بود و توانایی اسکن کردن داشت کاربر می توانست با قرار دادن سر دستگاه بر روی متن کتاب و با کشیدن آن روی جمله کتاب آن جمله را در داخل دستگاه ذخیره کند و بعد به کامپیوتر انتقال دهد. متاسفانه چون عجله داشتم نتوانستم اسم و نام شرکت سازنده را یاداشت کنم. میخواستم از شما بپرسم که آیا مطلبی در مورد این وسیله خواندهاید و میتوانید اطلاعات بیشتر در مورد آن به من بدهید. و یا این وسیله در ایران نیز آمده است؟
خوشحال میشوم به وبلاگ من تشریف آورید اگر اطلاعاتی در مورد این وسیله داشتید و اگر زحمت نیست در وبلاگ من پیام بگذارید.
به امید موفقیت شما.
جالب بود… منم با یه چپدست دارم زندگی میکنم… حتما برنامه جالبی میشه اگه بسازیدش!!!
خیلی فکر جالبیه نیما جان همسر و خواهر منم چپدستن دقت نظر خوبی بود. اگه برنامه ساخته شد حتما قبلش به همه راههای ممکن اطلاعرسانی کنی چون برنامش مطمئنا مفیده.
مرسی نیما جان
من هم چپدستم. مثل همه خرسهای قطبی، مثل اوباما، مثل مورگان فریمن و البته ایده فروشگاه چپدستها رو هم قبلاً در سر داشتم. 😀
سلام.
البته من هم از زمانی که خودم رو شناختم چپدست بودهام ولی نه اینقدر فجیع که نیاز به تغییر همه چیز داشته باشم. تنها چیزی که تغییر دادم قطع قلم خوشنویسی بود که اونهم با دردسرهایی که داشت ترجیح دادم ولش کنم و برگشتم سر همون قلم معمولی و با اون کار کردم خلاصه منظور اینه که با گذر زمان ما خودمان را به سبک معمول جامعه تغییر دادیم و سعی نکردیم جامعه را به نفع خودمان برگردانیم. در واقع من الان یه چپدست ناخالصم!!!!!!
البته یه اقرار هم بکنم. سختترین لحظات برای من به عنوان یه چپ دست لحظات کنکور بود که باید ساعتها روی صندلیهای یکنفره مخصوص راستدستها به سوالات جواب میدادم. یک بار هم که به مامور جلسه گفتم من چپدستم بعد از نیم ساعت گشتن یه صندلی قراضه دیگه گذاشت کنار دستم که ورقهات رو بذار اینجا بنویس که اون هم اینقدر تکان خورد که قیدش رو زدم.
از ما و عمر ما که استفاده از این وسایل گذشت ولی خوش به حال نسل جدید که قادرند اینها رو ببینند و استفاده کنند.
سلام… یه سوال داشتم!
شما عضو چلچراغید؟ چطور میشه عضو شد و تو برنامههاشون شرکت داشت؟
نیما: من تا شش ماه قبل توی چلچراغ بودم. برای این کار باید با دفتر مجله در تماس باشی.
سلام رئیس جان.
حوصله نکردم برات ایمیل کنم اما میخواستم بگم لینکت رو حذف کردم. (چون احساس کردم یک طرفه بود)
موفق و موید باشید (بیش از پیش)
علی یارتان (تا همیشه)
بالاخره یکی درد ما چپدستها رو گفت!
سلام آقا نیما
ساختن این برنامه فکر خیلی خیلی خوبیه، البته اگه بابام بذاره ببینمش و نگه که این BBC بود که ما رو بدبخت کرد!
همیشه وقتی قیچی دستم میگیرم لجم میگیره و کار باهاش زجرآوره واسه چپ دستا.
منکه هر وقت فکرشو میکنم که آدم باید میون این همه آدمای دیگه برعکس باشه جدا مخم هنگ میکنه.
مخصوصا برای غذا خوردن که دیگه خیلی بد میشه. فک کن داری عذاتو میخوری در صورتی که نفر بغلیت دست راسته. چی میشه سر اون میز غذا!
یا وقتی میخوان دکمههای لباسشون رو ببندن چطوری میتونن این کارو کنن؟
موقع رانندگی چی؟ با دست راست چطور دنده رو عوض میکنن؟ در صورتی که تسلطشون به دست راست کمتره.
ایده خوبیه که این برنامه رو بسازین و نشونش بدین.
سلام نیما جان. کجایی برادر؟ تصویرتو دیدم داشتم دیوونه میشدم. بالاخره رفتی؟
خوبی خودت؟ خیلی چاکریم.
نیما: آقا ما ارادتمندیم.
http://www.dibache.com/text.asp?cat=3&id=9
چپدستها نوشته گونتر گراس… به خصوص اون قسمت که خاطر اولین ملاقاتش را تعریف میکنه…
راستی مسأله اصلی چپدستها این است که بعضیها این افراد را دستچپ صدا میکنند… درصورتیکه دست چپی با چپدستی متفاوت است….