توی این چند ماه انقدر ایدههای جالب درباره آیتی دیدم که دیگر دیدن یا شنیدن یک خبر چندان شوکهام نمیکنه. اما عوضش یه سؤال اساسی توی ذهنم شکل گرفته. اونم اینه که چرا هیچ کدوم این ایدهها از داخل ایران به بیرون تراوش نمیکنه. منظورم به هیچ وجه تلاش برای حضور در بازار داخل ایران نیست. در واقع مشکلات و معضلات پروسه شکلگیری یک ایده تا واقعیت چندان در ایران پیچیده هست که نمیشه به این امیدوار بود که چنین ایدههایی به سرعت تبدیل به پول بشن. اما واقعاً ایدهای مثل توییتر چرا نباید از ذهن یکی از این برنامهنویسهای داخلی خودمون تراوش کنه؟ شاید یک دلیل عمده اینه که نگاه ما در داخل ایران بلندپروازانه نیست. اگه نه با این همه برنامهنویس غولی که در داخل داریم، چرا چنین ایدهای شکل نمیگیره تا حداقل مخاطب خارجی رو جلب کنه؟ بیشتر سایتهای پربیننده ایرانی حداکثر یک کپی خوب از ایدههای خارجی هستن (نگاه کنین به سایتهای پربیننده در داخل ایران). در واقع تونستن یک ایده دست دوم رو با توجه به کمآشنایی کاربران داخلی به زبان خارجی رو تبدیل به یک سایت پربیننده کنن. در واقع ایده ایجاد سایتهای پربیننده ایرانی، در واقع ایده ایجاد یک سایت، مشابه فلان سایت خارجی اما با محیط فارسی بوده.
به ندرت میشه سایتهایی رو پیدا کرد که بنیانگذار ایرانی داسته باشن، اما مردم دیگر کشورها هم ازش استفاده کنن. یادمه اوایل دوران وبلاگنویسی که بهترین سرویسدهنده بلاگر محسوب میشد و امکانی برای نظرات یا کامنتها نداشت، یه وبسایت امکان نظرات رو برای وبلاگها فراهم کرد که تا جایی که یادمه یکی از اعضای اصلیش ایرانی بود. این سایتی بود که موضوع فعالیتش در حوزه موسیقی بود اما نیاز به دریافت بازخورد برای مطالب اون قدر زیاد بود که این سایت کارش گرفت. با ورود سیستم نظرات به وبلاگ بود که وبلاگ به معنای واقعی کلمه تبدیل شد به یه رسانه تعاملی و دوطرفه. ارتباط با خوانندگان برای هر کسی جذاب بود. و البته این امکانی بود که خیلی از بلاگرهای دیگر کشورها هم بهش نیاز داشتن و لاجرم از این سایت استفاده میکردن.
این روزها شدیداً منتظر یه ایده جذابم که از یه ذهن ایرانی در بیاد و کاربران خارجی زیادی پیدا کنه.
در همین زمینه:
– ایدههای ایرانی و ایدههای خارجی، وبلاگ دنیای مجازی یا فاجعه مجازی در ایران
دلیل اصلیش این است که آن طرف دنیا خوب بلد هستند ایدههای نو را تبلیغ کنند… همین تویتر… این سرویس رشد اصلی خود را مدیون تبلیغات شبکهها و شرکتهای مهم دنیا است.
خیلی از سایتهای دیگر هم همینجور.
ولی در ایران هر چقدر هم که ایده و سایت خوب داشته باشی هیچ حمایت معنوی از رسانهها نداری.
وبلاگهای فارسی هم بیشتر دوست دارند از سایتهای خارجی بنویسند مثل آقای mhmazidi.
بدترین آفتی که ما دچار آن هستیم خارجیپرستی است.
ما داخل کشور سایتهای کوچک و بزرگ بسیاری داریم که ارزش معرفی در شبکههای خبری فارسی و ماهوارهای دارند ولی گوینده اصلا برایش لذت بخش نیست تا مغز و تلاش یک سایت و برنامهپرداز ایرانی را با هیجان نشان دهد.
مثلا اگر ورد پرس یک سرویس جدید بگذارد، همچین با هیجان وبلاگها و رسانهها میگویند که انگار معجزه شده. و برعکس یک بلاگسرویس داخلی اگر قبلا چنین کاری کرده بود به نظر بسیار سطحی، بیاهمیت و نارس مینمود.
اشکال را در رسانههای رسمی و غیررسمی میدانم وگرنه ایدههای زیادی در اینترنت ایران آمدند و مردند و بسیار دیگر هم با همین مشکل در آینده خواهند مرد.
مثلا همین سایت کلوب. درست است که شبکه اجتماعی در دنیا زیاد است و خیلیها هم از هم کپی کردند ولی در نوع خودش ایدههای جالبی داشته که اصلا به آنها توجه نشده است. اگر مثلا ایده ارسال نقاشی کلوب را روزی فیسبوک بگذارد، همه آن را میستایند ولی جنس ایرانی بیکلاس خودنمایی میکند.
تا حد زیادی حرفات رو قبول دارمها ولی یه مقدارش به نظر من به خاطر سیستم مالیه. اکثر این ایدهها که مثلا تو آمریکا به یه جایی میرسن بعد از یه مقدار وقت گذاشتن ایده رو پیش یک
venture capitalist
میبرن و اونا یه پولی برای شروع بهشون میدن یا از بانک وام میگیرن. پول هم به آدمها انگیزه شروع میده هم تو مدتی که باید وقت بذارن میتونن باهاش زندگی کنن هم مثلا سرور بهتر در اختیارشون میذاره یا مثلا اگه طرف خودش طراح خوبی نیست ولی برنامهنویس هست میتونه یه طراح استخدام کنه.
نیما: متوجهم چی میگی رویا جان. اصلاً ایدهای که به پول نرسه به یه پول سیاه هم نمیارزه. اما ایده اگه خوب باشه و درست اجرا بشه، خودش راه پول رو پیدا میکنه یا بهتر بگم پول پیداش میکنه. اما هنوز ایده درستی ندیدم که حتی شکست خورده باشه.
شرایط مجبور میکنه که خلاق نباشیم. دلایل زیادی وجود داره. بیش از ۸ ساله که به عنوان developer تو چند شرکت کار کردم. هیچ شرکتی جرات نداره تا از یک ابزار، روش یا تکنولوژی جدید تو پروژهاش استفاده کنه مگر این که شخص یا شرکتی یه تجربه موفق از آن داشته باشه، چه برسه به این که بخواد خودش نوآوری کنه. یک ایده خلاقانه برای سرمایهگذاران و مدیران ما مثل نقاشیهای ونگوگ در زمان خودش میمونه.
دوست خوبم: منتظر نباش!
یکی از غولهای آی تی ایران تو بودی که رفتی بیبیسی.
امثال تو هم به سرنوشت تو دچار شدن یا دچار خواهند شد! پس منتظر نباش نیما جان 😉
ببین تو ایران همه چیز حواشی داره. من و دوستانم الآن سه ساله همه سرمایه و زندگیمون رو گذاشتیم روی یک سرویس فتوبلاگ که برای ویرایش عکس همه امکانات فتوشاپ رو آنلاین داره، کلی چیز میزم روش. علاوه بر اینکه کار کردن باهاش هم نیاز به دوره و آموزشم نداره و هر ننه قمری میتونه باهاش کار کنه. خب الآن ما دیگه باید بشیم ته آی تی دیگه ولی چی شد؟ چند ماه پیش شرکتی که تو ایران دامین ما رو ثبت کرده بود دامین رو صاحب شد. دامینی که به اسم من بود شد به اسم اونا. با دایرکت آی هم تماس گرفتیم گفت بله ریسلر حق داره دامین رو صاحب بشه. حتی به ریسلر میگم ببین من بهت پول میدم دامینم رو بده اصلاً جواب نمیده. حالا سرمایهگذار سایت که دهها میلیون پولش صرف سایت شده از من شکایت کرده. خب این نتیجه خلاقیت. کار ما هیچ جاش عیب نداشت جز اینکه ایرانی بودیم. تو این کشور وقتی میخوای کار کنی باید نگران پارازیت هم باشی. نمیتونی بگی من درست کار میکنم پس کارم درسته. وقتی تو هم درست کار کنی کلی عامل خارجی هست که بدون هیچ دلیل و منطقی کار رو خراب کنه. در نهایت هم اینقدر انرژی آدم صرف حواشی میشه که یه جایی میگه دیگه کارد به استخونم رسید گور بابای کار برم یه جا یه کارمند ساده بشم با حقوق بخور نمیر زندگی کنم.