قبل از هر چیز بگویم که این نوشته وبلاگی درباره دو پروژه مختلف است. یکی خارجی و یکی ایرانی. البته هر دوی این پروژهها در یک نکته مشترک هستند: عروسک! عروسکهایی از جنس پارچه که شاید بشود آنها را نخستین اسباببازیهایی دانست که در اختیار کودکان قرار میگیرند و چه بسا کودکانی که پس از سالها دوستی خودشان را با این عروسکها ادامه میدهند.
اجازه بدهید به ترتیب به سراغ این دو پروژه برویم.
عروسکهایی بر طبق نفاشی
طبق معمول بیشتر ایدهها این یکی هم بسیار ساده و البته بسیار هم کارآمد است: ساخت عروسک بر اساس نقاشی کودک.
این طور که در توضیح استودیو شخصی کودک Child’s Own Studio و در سایت رسمیش نوشته شده، ایده این بود که از روی نقاشیهای یک کودک ۴ ساله یک عروسک ساخته شود. این ایده به صورت یک کسبوکار خانگی راهاندازی شد که منجر به تولید صدها عروسک بر اساس صدها نقاشی کودکانه شد. عروسکهایی که از هر کدام فقط یکی ساخته شده که همه آنها هم دستساز هستند.
خیلی از این نقاشیها برای سازنده آنها ارسال میشود و با در نظر گرفتن رنگهای نقاشی، مواد لازم برای ساختش انتخاب شده و در نهایت برای آن کودک فرستاده خواهد شد. این هم چند نمونه از عروسکهایی که با این روش ساخته شدهاند.
از قرار معلوم یک نمونه ایرانی این پروژه هم اینجاست.
ماجرای هاله کوچولو
اما از اینها که بگذریم برویم به سراغ یک عروسک ایرانی! پشت سر این عروسک که اسمش را هاله کوچولو گذاشتهاند هم یک داستان جالب قرار گرفته است. هاله کوچولو یک عروسک مسافر است که به جاهای مختلف سفر میکند و گاهی هم در آغوش آدمهای مختلف جا خوش میکند. هاله مؤدبیان به تصویرگری، نقاشی، گرافیک، عروسکسازی و انیمیشن و احتمالاْ چیزهای رنگارنگی علاقمند است. برای همین هاله کوچولو را به جاهای مختلف میبرد و از سفرهایش عکس میگیرد و منتشر میکند.هاله مؤدبیان درباره این عروسک مینویسد: «با الهام از فیلم «آمِلی» یک عروسک ساختم که دنیا را بگردد. دراولین سفرش مهمان یکی از دوستانم خوبم در فلورانس ایتالیا بود. او قصد دارد که دو سه روز در هر شهر بماند و در کنار بناهای تاریخی و دیگر مکانهای قشنگ و دیدنی آن شهر در کنار میزبانش عکس بیاندازد».
بهترین جا برای این که هاله کوچولو را تعقیب کنید، صفحه فیسبوک و آلبوم تصاویر این سفرها است. اطلاعات بیشتر از این سفر را هم میتوانید در سایت رسمی لیتل هاله ببینید.
چه جالب! ظاهرا یه نمونه ایرانی هم داره!
نیمای عزیز به نظر من اگر بلاگت اسم یا برند بهتری داشته باشه و رنگ بندی و قالبش به سبک موضوعاتی که مینویسی بخوره بهتر میشه. من چند باری که اومدم عصیان رو دیدم دلم خون شده با حسی که میده. اما مثلا اگر در مورد سیاست و انتقاد سیاسی بود فوقالعاده به برند و رنگ و قالب بلاگ میخورد. مثلا رنگ بکگراند قالبت کاملا ناهمگون با فورگرانده. امیدوارم جسارت نکرده باشم و اینو پای این بذاری که دلم میخواد یه بلاگینگ حرفهای ازت ببینم و احساسم اینه که نیما اکبرپور میتونه یه بلاگ خیلی قوی رو مدیریت کنه. باز ممنون که هستی و اینکه خواهش میکنم این کامنت من رو از اینجا پاک کن. ; ).
رضای عزیز از ابتدای نوشتن در وبلاگ یعنی یازده سال پیش با همین اسم نوشتم. سبک و سیاق خاصی هم نداره نوشتنم. در واقع هر چیزی که برام جالب باشه رو مینویسم که ممکنه درباره هر موضوعی باشه. ممنون از نظرت دوست من