شنوندگان عزیز توجه فرمایید. شنوندگان عزیز توجه فرمایید:
خبرنگار دانشمند ایرنا از رصدخانه اصفهان پس از کلی تحقیق و تفحص وبلاگ زیر را برای وبسایت خبرگزاری ایرنا ارسال فرمودند. توجه خود را به مشروح اخبار جلب میکنم:
وبلاگهای فضایی از اولین ایرانی فضانورد
اصفهان، خبرگزاری جمهوری اسلامی ۸۵/۰۷/۰۶
داخلی. جامعه اطلاعاتی. وبلاگ.
اولین ایرانی فضانورد نیز به مانند سایر هموطنان خود وبلاگنویسی را حتی در فضای بیکران فراموش نکرده است. «انوشه انصاری» در مدت ۱۱روزی که به سفر در فضای بیکران [فضا اسم کوچک طرفه و بیکران فامیلشه] رفته است، چند وبلاگ را برای وبسایت شخصی خود ارسال کرده [ترکیب مشابه: چند داستان را برای نشریه خود ارسال کرده] و در آن مشاهدات خود را در این سفر شرح داده است. سایت شخصی انوشه انصاری که دارای دو بخش فارسی و انگلیسی است، دارای بخشهای مختلفی مانند وبلاگ، عکس، اهداف، ویدئو و خبر میباشد [یک آنالیز کامل از سایت]. در بخش فارسی این سایت به آدرس www.anoushehansari.com/persianوبلاگهای ارسال شده [وبلاگ = پُست، مطلب، نوشته – فرهنگ فارسی معین، جلد هشتم، معلی- ییلاق] توسط انوشه انصاری به زبان فارسی نیز قرار دارد. اولین فضانورد ایرانی در یکی از وبلاگهای خود که در تاریخ ۲۱سپتامبر ارسال کرده [توضیح: انوشه انصاری تصمیم داره به ازای هر روز یک وبلاگ ارسال کنه، آخه توی فضا وبلاگ ارزونه]، نوشته است: «الان ساعت حدود ۱۱:۳۰به وقت جهانی است، به نظر میرسد که اولین نوشته من [اشتباه شد، باید مینوشت اولین وبلاگ من] از فضا در آن پایین منتشر شده، جالبه، مگر نه!» [آره عزیز دل برادر، اولین وبلاگت نه تنها در این پایین بلکه در ایرنا هم منتشر شده، واقعاً جالبه، مگر نه؟].
انوشه انصاری در وبلاگهای فضایی خود [واااای، من میمیرم واسه وبلاگهای فضایی] به توصیف مناظری که از فضا مشاهده کرده و اتفاقات رخ داده در ایستگاه فضایی پرداخته است. اولین بانوی گردشگر فضایی جهان [نمیدونم چرا یاد بانوی صلح افتادم یهویی]، امشب پس از آن که در پایان مسیری طولانی به رویای خود رسیده با ایستگاه فضایی خداحافظی میکند وبه زمین باز میگردد. [رویای بعدش دیدن نویسنده این خبره].
اغراض ما بعد الشقیقه: این ببلاگی که خوندید، یک ببلاگ زمینی است اما این خبر به حدی مهم و دقیق تنظیم شد که خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) دو بار و در دو متن مختلف اون رو منتشر کرد. [+] و [+]
بیت: بلاگم با بلاگت کرده برخورد، نمیدانم چرا حالم به هم خورد.
4 دیدگاه
بخش دیدگاه بسته است.
خدای من!! این قدر خندیدم که داشتم میمردم!! باورم نمیشه… یعنی یه نفر میتونه این قدر خنگ باشه آخه؟!!! آخه چرا باید از چیزی بنویسه که حتی نمیدونه چی هست!! به مطلبت لینک دادم نیما. بعدشم مثل این که خودت چندین برابر موقع نوشتن این مطلب در حال خنده و هیجانزده بودی… چون به شدت غلطهای تایپی داری :))))))
نیما: خب من اغلاط تایپی رو تصحیح کردم. مرسی.
جداً توی این ۶۱ وبلاگی که روی این موضوع نوشتی، این یکی روح آدم رو جلامیداد. ((=
:))
خیلی خندیدم. خیلی هم خوب نوشتیش. بیت آخرت که حرف نداشت.
باز هم از این مدل وبلاگ ها بگذار رو وب سایتت. دستت طلا!!!