شکار، اولین داستان ترارسانه‌ای فارسی در فیس‌بوک

وقتی که سال‌ها پیش سیدرضا شکرالهی فراخوانی را برای جایزه ادبی بهرام صادقی در وبلاگش منتشر کرد، فکر نمی‌کردم که یکی از بهترین داستان‌های کوتاهی را که تا کنون خوانده‌ام، آنجا پیدا کنم. داستان «دست‌نوشته‌های قابیل» را که کیوان حسینی نوشت و در آن دوره از برگزاری این جایزه ادبی رتبه سوم را کسب که به چند علت دوست داشتم. نخست برای این که داستان به شدت واقعی بود و من نمی‌توانستم مرز بین داستان و واقعیت را از هم جدا کنم. دوم به این خاطر که شیوه روایت داستان به صورت پست‌های یک وبلاگ بود و سوم این که شخصیت‌های حاشیه داستان هم آشنا بودند و می‌شناختمشان.

امشب فرصتی دست داد تا دوباره این داستان را بخوانم و البته بهانه‌اش چیز دیگری بود. چند وقت پیش گزارشی را در برنامه کلیک کار کردیم درباره شیوه‌ای امروزی از داستان‌نویسی به نام داستان‌نویسی ترارسانه‌ای یا Transmedia Storytelling.
هدف پدیده‌ای که به Transmedia یا ترارسانه مشهور شده این است که با استفاده از ابزارهایی چون گوشی‌های تلفن همراه و اینترنت، داستان‌هایی را منتشر کنند که با مخاطبان ارتباط نزدیک‌تری برقرار کند. اصطلاح داستان‌گویی ترارسانه‌ای اولین بار توسط پرفسور هنری جنکینز از دانشگاه ماساچوست و در سال ۲۰۰۳ به کار برده شد. هر چند که در دنیای حرفه‌ای پرداختن به آن امکانات پیشرفته و توسعه‌دهندگان چیره‌دست در زمینه‌های طراحی دیجیتال و برنامه‌نویسی را طلب می‌کند، اما با ظهور شبکه‌های اجتماعی و توسعه ابزارهای تولید دیجیتالی و قرار گرفتن آنها در دسترس عموم، این پدیده وارد مرحله جدیدی از هستیش شده است.

ادامه

کانال ویدئویی فیلم‌های ایرانی روی یوتیوب

همین اولش بگم که هیچ تضمینی وجود نداره که این کاانال یوتیوبی را که الان معرفی می‌کنم، سر پا باقی بمونه و دو فردای دیگه حذف نشه. قبلاً هم کانال‌های ویدئویی که توش پر از فیلم‌های ایرانی بود معرفی کرده بودم که به همین سرنوشت دار شدند.

به هر حال توی این کانال می‌تونید بعضی از فیلم‌های قدیمی ایرانی رو ببینید. طبیعتاً سرعت پایین اینترنت که در ایران هست، مشاهده اونها رو برای علاقمندان مشکل می‌کنه اما در عین حال برای ایرانی‌های خارج‌نشین حکم گنجینه رو داره. این طور که در توضیح این کانال نوشتند، کانال Taste of Persia بخشی از یک پروژه پژوهشی مشترک چند دانشجو و محقق فرهنگی در باره تاریخ سینمای ایرانه و کلیه حقوق مادی و معنوی فیلم‌ها متعلق به پدیدآورندگام اونهاست.
کامنت، نظر و تحلیل و امتیاز شما در باره هر فیلمی که مشاهده می‌کنید بخشی از مطالعات این گروه درباره رفتار مخاطبین سینمای ایران خواهد بود.

پ.ن: ویدئوی بالا رو نمی‌تونید همین جا مشاهده کنید. امکان مشاهده فقط روی سایت یوتیوب فراهم شده نه به صورت جاساز (embeded) در سایت‌های دیگه.

فرهنگ‌خوان؛ گذر مجازی فرهنگ و هنر

دیگه کمتر کسی هست که بالاترین رو نشناسه. بعد از این که این سایت بین کاربران فارسی‌زبان محبوب شد، سایت‌های مشابه دیگه‌ای هم شروع به کار کردند. اما بعدش کم کم سر و کله وب سایت‌های مشابه بالاترین با موضوعات تخصصی پیدا شد.
فرهنگ‌خوان یک سایت داغ کردن لینک با محتوای فرهنگی و مشابه سیستم کاری بالاترینه. انگیزه راه اندازیش هم سر پا نگهداشتن یک پاتوق برای دوست داران فرهنگ و هنر بود که با فیلتر شدن سایت هفتان جای خاصی به عنوان یک منبع پیگیری اخبار داغ روز در این حوزه نداشتند.
«فرهنگ خوان» بنا بر تعریف گردانندگانش یه تارنمای عمومیه که بنا داره در حوزه فرهنگ در معنای عام، فعالیت کنه. همانطور که از واژه بر میاد، کاربرانش هم خواننده فرهنگ هستند و هم می‌تئنن از ش به عنوان پیشخوانی برای معرفی رخدادهای فرهنگی در فضای مجازی استفاده کنن. کاربران بنابر سلیقه خودشون لینک‌های همخوان‌شده رو با آراء خودشون داغ می‌کنن و با این روش برآیند لینک‌های داغ شده در اختیار بقیه قرار می‌گیره.
تنوع حوزه‌های پوششی در زمینه فرهنگ واقعاً خوبه و اگه دنبال پیوندهای مفید با چنین موضوعاتی می‌گردید یا می‌خواهید که در این زمینه لینکی رو همخوان کنید، می‌تونید زیردسته‌های متنوعی رو که به موضوع اون لینک می‌خوره به راحتی پیدا کنید.
نمی‌دونم تعداد کاربران این سایت چقدره اما با توجه به این که در حال حاضر هر لینک برای داغ شدن نیاز به دو تا رأی داره، می‌شه حدس زد که این تعداد در مقایسه با تعداد کاربران بالاترین خیلی کمه. اگه به فرهنگ و هنر علاقمندید و به قول بنیانگذار سایت به ولگردی فرهنگی ایمان دارید، این سایت رو برای خودتون نشونه بزنید.

موویکس، سینمای اینترنتی ایرانی

اگه دنبال فیلم‌های کوتاه ایرانی می‌گردید، شاید بتونید چند تاش رو توی سایت موویکس پیدا کنید.هدف این سایت معرفی بیشتر فرهنگ و هنر ایران به جهانه و فیلم هایی که در این مجموعه قرار گرفتند هم حول همین هدف انتخاب شدند.

سایت موویکس سعی داره تا یک سینمای اینترنتی باشه تا بعضی فیلم‌های کوتاه منتخب سینماگرهای ایرانی رو نشون بده. این فیلم‌ها شامل مستند، ویدئوکلیپ، انیمیشن و ویدئوآرت می‌شن. روی این سایت می‌شه کارهای هنرمندان تازه‌کار رو در کنار هنرمندان باتجربه‌تر دید. شما هم اگه فیلم‌ساز یا هنرمندی هستید که فکر می‌کنید کارهاتون در این سایت باید باشه، می‌تونید اثرتون رو ارسال کنید.
سایت موویکس یه وبلاگ هم داره که می‌شه از نوشته‌هاش به فعالیت‌های این گروه بیشتر پی برد و در جریان اخبار کارهاشون قرار گرفت. سایت موویکس رو آرش خاکپور راه‌اندازی کرده که کارهای خودش رو هم می‌تونید در بین کارها ببینید. آرش یکی از بلاگرهای قدیمیه که از نسل اول فعالان وب فارسی به حساب میاد. توی وبلاگ می‌تونید پادکست‌هایی رو هم درباره موسیقی پیدا کنید که کار شهرام شعرباف خواننده گروه اوهامه.

متأسفانه سایت امکان گنجاندن فیلم‌ها رو در وب‌سایت‌های دیگه نمی‌ده و خبری از کدهای اِمبِد نیست که امیدوارم بهش اضافه بشه. این هم صفحه فیس‌بوک موویکس برای علاقمندان به پیگیری بیشتر.

و در انتها هم فیلمی کوتاه به نام «شهرم را که ترک می‌کردم» کاری از امیرعلی نوایی. این کار رو دوست داشتم.

از هنر چه خبر؟

این نوشته توسط وبلاگ آرتاکسی و در دعوت به مسابقه اپلیکیشنی عصیان نوشته شده:

اگر دنبال پیدا کردن رویدادهای روز هنری دنیا باشید و تازه خیلی پی‌گیر و جست‌وجوگر هم باشید، شاید دست آخر بعد از مدتی گشت‌وگذار دستتون به جایی نرسه و نتیجه در مجموع چنگی به دل نزنه.

اپلیکیشن art capture بهتون کمک می‌کنه تا هر لحظه روبه‌روتون مجموعه‌ای منتخب از رویدادهای هنری روز، اطلاعات کلی‌ای از هر کدوم به علاوه تعدادی تصویر داشته باشید و در صورتی که علاقمند شدید، روی اینترنت دنبال اطلاعات بیشتر هم بگردید.

توصیه من اینه که اگر این اپلیکیشن رو دانلود و نصب کردید قبل از هر کاری و خیلی ساده از طریق خود اپلیکیشن عضو سایت هم بشید تا بتونید از همه امکاناتش استفاده کنید. کار اصلی art capture همین چیزیه که گفتم ولی در کنار این می‌تونید یک کلکسیون آنلاین هم ایجاد کنید و همیشه به مجموعه‌ای از آثار مورد علاقه‌تون دسترسی داشته باشید.

ادامه این مطلب را در آرتاکسی بخوانید.

 

فیلم‌های ایرانی روی سایت ویمیو

Iranian Moviesسایت ویمیو Vimeo رو شاید خیلی‌هاتون بشناسین. سایتی شاید شبیه به یوتیوبه اما محدودیت‌های یوتیوب مثل محدودیت آپلود فیلم‌های بالای ده دقیقه رو نداره. کلی فیلم‌ها و کلیپ‌های خوب توش هست. من یک سری کارهای جالب توش دیدم که قبلاً ندیده بودم. مثلاً این انیمیشن‌ها که کار رضا دولت‌آبادی هست. یا فرضاً نمی‌دونستم این ویدئوموزیک کار یک ایرانی به نام سام فرهمند هست. یا این یکی کار یک ایرانی دیگه به نام سامان کشاورز.
علاوه بر این با کلی کار از هنرمندان دیگه آشنا شدم که بعضی‌هاش مثل این کار رو خیلی دوست داشتم.
اما گروهی به نام سرگذشت فیلم‌های ایرانی (سین) در ویمیو بهانه‌ای شد تا این مطلب رو بنویسم. مجموعه‌ای جالب از یک سری فیلم‌های ایرانی که به خصوص برای ایرانیانی که خارج از کشور زندگی می‌کنن واقعاً دیدنیه. در حال حاضر حدود ۹۰ فیلم ایرانی در این گروه هست که خیلی‌هاش زیرنویس انگلیسی هم دارن و یک نگاه اگه بندازین می‌بینین که فیلم‌های مطرح و معروفی توشون هست.

نمایشگاهی از هنر دیجیتال در لندن

Opto-Isolatorدیروز به نمایشگاه DeCode: Digital Design Sensation رفتم که توی موزه ویکتوریا و آلبرت لندن برگزار می‌شد. آثار به نمایش در آمده در این نمایشگاه در سه شاخه عرضه می‌شدن: برنامه‌نویسی، شبکه و تعاملی (اینتر اکتیو). در واقع تمام آثار هنری موجود، به نوعی با کامپیوتر و طراحی دیجیتال مرتبط بودن. برای من بیشتر از همه، آثار تعاملی جذاب به نظر رسیدن. در واقع تابلوها یا آثاری رو در نظر بگیرین که با کنش شمای بیننده، واکنشی متناسب نشون می‌دن. بذارین یه مثال بزنم. یک سطح رو در نظر بگیرین که از تکه‌های چوبی پوشیده شده به طوری که می‌شه هر تکه رو یک پیکسل بزرگ در نظر گرفت. وقتی شما جلوی این سطح مستطیلی بایستین، از طریق دوربینی که بالای این سطح کار گذاشته شده، دیده می‌شین، تکه‌های چوب حرکت می‌کنن و سایه‌ای به شکل شما روی این سطح تشکیل می‌شه. یا یک چشم رو در نظر بگیرین. منظورم یک چشم مصنوعی هست که دقیقاً به شکل چشم انسان توی چشمخانه قرار داده شده و پلک هم می‌زنه. وقتی جلوی این اثر بایستید، چشم شما رو نگاه می‌کنه و به هر طرفش که حرکت کنین، شما رو تعقیب می‌کنه. شاید نشه با نوشتن، کیفیت این نمایشگاه رو توضیح داد اما از این نمایشگاه گزارشی تهیه کردم، که احتمالاً چند هفته دیگه توی کلیک نشونش می‌دیم. احتمالاً هم بیفته توی ژانویه و سال جدید میلادی.
جدای اینها به نظرم این نوع آثار هنری نقطه عطف هنر مدرن شمرده می‌شن و دنیای امروز داره شاهد هنر-دانشمندانی می‌شه که هم به اندازه کافی هنرمندن و هم دانشمندان موفقی شمرده می‌شن.

تهرانر، انتخابی برای وقت‌گذرانی در تهران

Tehranerبذارین این بار با یه سؤال شروع کنیم:

اگر یک روز صبح بخواهید کار را تعطیل کنید و چرخی در شهر بزنید یا مهمانِ تازه از فرنگ برگشته‌تان را میزبانی کنید، چه گزینه‌هایی دارید؟

این سؤالیه که کنار سایتی نوشته شده به نام «تهرانر». تهرانر سایتی هست برای اونهایی که دغدغه فرهنگ دارن. البته این‌قدر خودخواه هستن که خودشون یا در نهایت دوستای نزدیکشون رو به یه اتفاق فرهنگی مهمون کنن. اون‌وقته که باید گفت تهرانر یه پروژه گروهیه برای اطلاع‌رسانی درباره اتفاق‌های فرهنگی در تهران. انتخابی برای وقت‌گذرونی توی تهرون. خب البته این شاید نامردی باشه که یه سایت تا این حد برای پایتخت‌نشین‌ها طراحی شده باشه اما خب این رو هم نباید از نظر دور نگه داریم که بخش بزرگی از جمعیت کشور توی پایتخت می‌شینن. از طرفی شاید این سایت الگوی خوبی باشه برای این‌که سایت‌های مشابهی برای شهرهای دیگه ایران هم پیاده‌سازی بشه.
شیوه کار با سایت هم بسیار ساده‌ست. صفحه پر شده از پوسترهایی که به صورت موزاییک کنار هم چپده شدن، کافیه ماوس رو روی هر کدومشون ببرین تا توضیحاتش رو ببینین. این سایت بهتون توصیه می‌کنه که چه کتابی بخونین یا چه تئاتری رو ببینین. گاهی هم توی توضیحات لینکی هست تا با کلیک روی اون به سایت دیگه‌ای برین و اطلاعات بیشتری کسب کنین.
فکر می‌کنم تهرانر بتونه بخشی از خلاء سایت تعطیل‌شده هفتان رو پر کنه. از طرفی به نظر میاد که مدل تجاری خوبی باشه. یعنی بتونه آگهی هم بگیره. البته توصیه من اینه که بخش آگهی رو کاملاً‌چدا کنن. یعنی محتوای اصلی سایت توصیه خودشون باشه و آگهی هم صرفاً آگهی و روی این موضوع تأکید کنن که توصیه‌شون چیه و البته چرا چیزی رو توصیه می‌کنن. نکته پایانی و البته بسیار مثبت، این سایت، دوزبانه بودنش هست. همه این امکانات به زبان انگلیسی هم عرضه می‌شه. کافیه با کلیک روی کلمه English کل سایت رو انگلیسی کنین.
سایت هم خبرمایه (فید، خوراک) داره و هم خبرنامه و البته شما هم اگه توصیه‌ای دارین، می‌تونین از طریق یک فرم که پایین سایته، بهشون اطلاع بدین. حمیدرضای عزیز و دوستان، خسته نباشین.

خانه‌ای از کاغذ و نوت

روی کاغذ می‌نویسی «یادت نره نون بخری» یا «قرص‌هات رو بخور» و می‌چسبونیش روی یخچال، آینه یا هر جای دیگه‌ای که بشه دید. از این کاغذهای رنگی کوچولو که یه طرفش یه باریکه چسبه و به هر جایی می‌چسبه. حتی وقتی که می‌خوای یه پیام یادآوری بچسبونی توی یه صفحه مهمی از یه کتاب یا جزوه.
اما کی فکرش رو می‌کرد که خانوم «ربکا مورتاف» ۳۵ ساله، شش روز وقت بذاره تا ۱۰ هزار کاغذ پیام رنگی رو بچسبونه به اتاق خوابش توی یکی از شهرهای کالیفرنیای آمریکا.
اون از این دست کارها کم انجام نداده. برای مثال یک بار روی ستونی در یک نگارخانه ۳۰ هزار تا از این کاغذها رو چسبوند یا موارد دیگه‌ای از این قبیل.
به هر حال این هنر مدرن هم خلاقیت هنرمندان رو در جهات عجیب و غریبی پرورش می‌ده.

ادامه

شکافی بزرگ که اثر هنری نام گرفت

موزه هنرهای مدرن لندن یا «تیت مدرن» یکی از موزه‌هایی بود که موفق شدم در طول سفرم از آن بازدید کنم. هر چند به نظرم آثاری که بسیار خاص باشد، در آن جلب توجه نمی‌کرد اما یکی از جالب‌ترین آثاری که در آن دیدم، تَرَک بسیار بزرگی بود که در طبقه همکف این موزه دیده می‌شد. یک فضای بسیار بزرگ را در نظر بگیرید که از یک شکاف از یک سمت آن به باریکی مو شروع می‌شود و در انتهای دیگر با چند شاخه شدن عرضش افزایش می‌یابد. شاید به خودی خود این شکاف را نتوان یک اثر هنری دانست اما رفتار بازدیدکنندگان نسبت به این شکاف بی‌شک یک اثر هنری مدرن خواهد بود. متأسفانه در روز بازدید باتری دوربینم تمام شده بود در نتیجه مجبور شدم تا از دوربین موبایلم برای گرفتن چند عکس استفاده کنم. در مقابل ساختمان موزه هنرهای مدرن هم یک مجسمه عظیم عنکبوت جلب توجه می‌کرد که از آن هم چند عکس گرفتم.
سایت بی‌بی‌سی فارسی هم در مطلبی با عنوان «رویدادهای فرهنگی هنری در سال ۲۰۰۷» از شکاف مذکور یادی کرده و نکته‌ای را متذکر شده که در زیر می‌خوانید:
دوریس سالسدو (Doris Salcedo) هنرمند کلمبیایی، در موزه تیت مدرن، با شکافتن زمین به عنوان اثر هنری، دوستداران هنر را شگفت‌زده کرد. این اثر که شیبولث (Shiboleth) نام داشت تمام کف موزه را پوشانده بود و باعث بحث و جدال‌های بسیاری شد. صدای مخالفان با این پروژه زمانی به هوا بلند شد، که در ابتدای نمایش این اثر برای عموم، چند کودک و بزرگسال دچار سوانح جزئی شدند.
این هم چند عکس از شکاف و عنکبوت محلوم‌الحال:

 

ادامه

سالوادوره دالی مقابل چشم لندن

صدای بوق رو تا حالا توی خیابون نشنیدم. اولش نمی‌دونستم چه چیزی عجیب به نظر میاد. تا این‌که بهناز گفت هیچ دقت کردی این‌جا صدای بوق ماشین اصلاً شنیده نمی‌شه؟ دیدم راست می‌گه. از طرف دیگه واقعاً به نظر می‌رسه که حق تقدم با عابر پیاده هست. یعنی تا حالا ندیدم ماشینی برای گذشتن عابر پیاده از خیابون صبر نکنه اگه محل عبور چراغ نداشته باشه. اما بر عکس عابرها همیشه برای سبز شدن چراغ صبر نمی‌کنن. یعنی خیلی‌هاشون چراغ قرمز رو رد می‌کنن.

Grafiti
بگذریم از همه این حرف‌ها. دیروز زیر یکی از پل‌هایی که روی رودخانه تمز هست یک عالمه گرافیتی دیدم. یک عالمه‌ها! کلی عکس گرفتم که حتماً می‌ذارمشون این‌جا. روبه‌روی لاندن آی یا همون بزرگ‌ترین چرخ و فلک جهان یک موزه بود که دیدم ۵۰۰ تا از کارهای اصلی سالوادوره دلی و یه عالم از کارهای پابلو پیکاسو رو نمایش می‌دن. خوشبختانه با کارت خبرنگاری تونستم رایگان ببینمشون. گرچه به دیدن همه‌ش هنوز نائل نشدم. اما حتماً دوباره یک سر می‌زنم. کارهای حجم دالی رو تا حالا ندیده بودم. به نظرم خیلی جذاب‌تر از نقاشی‌هاش هست.

 

دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره

Mostafa Karamiزیگ‌زاگ– چشم‌هایت از روی بازوهایش حرکت می‌کنند تا می‌رسند به انتهای دست‌های باندپیچی‌شده که در میانه ساعد متوقف مانده‌اند. برق فشار قوی اما آسیب‌های خود را تنها به همین نقطه محدود نکرده است. انگشتان پای مصطفی کرمی هم بر اثر حادثه‌ای در حین تصویربرداری یک فیلم، آن قدر آسیب دیده‌اند که پزشکان مجبور شده‌اند آنها را نیز قطع کنند. علاوه بر این، برخی ماهیچه‌ها و نسوج داخلی نیز از بین رفته و باید به تدریج عمل و برداشته شوند.
مصطفی کرمی دانشجوی سال سوم رشته کارگردانی موسسه آموزش عالی سوره، دستیار فیلمبردار گروهی بود که برای ساخت این فیلم در روستای «جلین» از توابع گرگان به سر می‌برد. موضوع فیلم «کاغذ باد» به کارگردانی موسی پایین‌محلی و تهیه‌کنندگی حوزه هنری استان گلستان، سرقت کابل‌های برق است؛ اما برق، خود نقشی دیگر بر عهده‌ گرفته و اندام‌های مصطفی را می‌رباید.
مصطفی می‌گوید: «قرار بود صحنه‌ای را بگیریم از بادبادکی که به یک کابل برق گیر کرده. قرار شد تا از زاویه بالا‌ فیلمبرداری کنیم. با برق منطقه‌ای هماهنگ کردیم. به ما اطمینان دادند که تا ارتفاع یک و نیم متری بالای سرم هیچ گونه برقی وجود ندارد. سیم‌های متصل به ترانس، شل بود. پس از مدتی یکی از آنها آزاد شد و حادثه اتفاق افتاد».

ادامه