من دوستهای خوبی دارم. خیلی از بهترینهاشون رو هم به خاطر این وبلاگ به دست آوردم. وبلاگ یکی از بهترین اتفاقاتی بوده که توی زندگی من افتاده واسه همین هم بوده که به هر کی که رسیدم و فکر کردم ممکنه از وبلاگ نوشتن و وبلاگ خوندن لذت ببره دربارهش گفتم و خوشبختانه خیلیها رو وبلاگخون یا وبلاگنویس کردم. من این روزها خیلی اتفاقات برام افتاد. خیلی چیزها دیدم. از خیلی چیزها تعجب کردم. اما تنها چیزی که نگرم داشت و نذاشت بشکنم، همین دوستام بودن. از همشون متشکرم. چه اونا که پیغام گذاشتن. چه اونا که ایمیل زدن و چه اونا که سعی کردن به هر نوع کمک کنن و روحیه بدن. به هر حال چیزی که همیشه توی زندگی هر آدمی وجود داره، جریانه. و این آدمی نیروی این جریان و انرژی حرکت رو از اطرافش کسب میکنه و توی این جریان دوباره دوستان سهم بزرگی رو ایفا میکنن. من به هر حال دوباره شروع میکنم. نه در کافی نت. اما سعی میکنم که کار تازهای پبدا کنم و دوباره مشغول بشم. این روزها هم سعی میکنم که کامپیوتر جدیدی تهیه کنم و دوباره روال کاریم رو از سر بگیرم. به هر حال:
سیب اتفاقیست که میافتد.
بدون دیدگاه! نخستین کسی باشید که دیدگاهی مینویسد.