بدین وسیله اعتراف میکنم که تمام کسایی که من بهشون لینک میدم یه جورایی اسپانسر عصیان هستن. من در پیشگاه ملت و امت ایران اقرار میکنم که پول چایی یادتون نره. مثلاً این دوستمون که یه جورایی تافته جدا بافتهست رو فقط به خاطر این معرفی میکنم که قراره تعطیلات عید رو توی خونشون (بخونید ویلاشون) تو شمال چتر بندازیم وگرنه من رو چه به لینک دادن؟ به هر حال ببینم چی کار میکنین. اگه هوای ما رو داشتین ما هم پس از بررسی درخواستتون و گذر از نظارت استصوابی که رابطه مستقیم با اون پول چایی مربوطه داره بهتون لینک میدیم. (و این گونه بود که من مورد لعن و نفرین قشر مستضعف قرار گرفتم).
آخیییییییییییییییییش! بالاخره این پست رو پیدا کردم. اولین بار کی خوندمش؟ اوووووووووووه! یادم نمیاد. یادش بخیر. آفتاب شیراز و پنجرههای لونه زنبوری خوارزمی. هم نوایی کولر آبی ته راهرو و هارد در حال سوختن سیستمهای زهواردررفته. حالا همچین میگم انگاری صد سال گذشته. ولی واقعاً انگاری صد سال گذشته.
ای بابا! اصلاً نیومده بودم اینجا اینها رو بگم که! اومده بودم بگم از کسایی که به وبلاگشون سرمیزنی هم رشوه و اینا؟ چون بنده دستم از همه جا کوتاهه. نه از ویلا خبریه و نه پول هیچ نوع نوشیدنی. اما خودت جوگیرم کردی سر وبلاگنویسی. چند وقته خودم رو چسبوندم به وبلاگ یکی از دوستام. طفلی تا اومد ثبت کنه٬ عین اجل معلق جلوش ظاهر شدم.
حالا هم٬ تو ادبیات وبلاگنویسها چطوری میگن٬ خوشحال میشم به ما هم سر بزنی. البته اگه فکر نمیکنی که دنبال مشتری جمع کردن هستم.
توی این وردونی جدید ما هم٬ هر جور که دلت خواست خطابم کن. گیوتین٬ آ.ن یا مثل وقتهایی که خیلی به من لطف داری٬ دوست من. انقدر اسم مستعار واسه خودم جور کردم که به قول هم اتاقی سابقم٬ هر اسمی رو توی خیابون صدا بزنن٬ سرم رو برمیگردونم. با این حال خودم فقط همین پست رو با اسم گیوتین میذارم اینجا. خودم آ.ن رو بیشتر دوست دارم.
خلاصه جناب آقای اکبرپور٬ یکی به شاگردهات اضافه شد. البته دو تا. هم من٬ هم دانتون. 🙂