یادمه بچه که بودم بهم یاد داده بودن به دایی بزرگم که اسمش هست عیسی، بگم «دایی بزرگی». یعنی به جای این که صداش بزنم دایی عیسی همیشه بهش میگفتم دایی بزرگی. حالا علتش رو نمیدونم که برای چی این اسم و لقب رو به جای اسم اصلی داییم بهم غالب کردند اما هنوزم که هنوزه با این که بیشتر از سی سال از سنم میگذره برام ثقیله که بهش بگم دایی عیسی. حالا چرا این رو گفتم؟ بخونید.
محمود بشاش یکی دو هفته پیش برایم تصویری فرستاد که از کاغذهای توی تخممرغ شانسی اسکن شده بود. محمود در حال حاضر در دوبی زندگی میکنه و طبعاً این جور چیزها بیشتر به نظرش میاد. داخل تخممرغهای شانسی کیندر که اتفاقاً خیلی هم معروف هستند و طرفدارهای زیادی هم دارند، کاغذهایی قرار داده میشه که معمولاً روش یک داستانک نوشته شده. از قرار معلوم یکی از این داستانها درباره اتفاقی هست که در یک جزیره واقع در خلیج ع.ر.ب.ی میافته. موضوع این هست که وقتی بچهها که مصرفکننده اصلی این تخممرغهای دوستداشتنی هستند، از کودکی با داستانهایی روبهرو میشن که به جای خلیج فارس نوشته شده خلیج ع.ر.ب.ی، این موضوع چنان ملکه ذهنشون میشه که به هیچ وجه نمیشه پاکش کرد. دقیقاً مثل همون تجربهای که من توضیح دادم. برای نسل جدیدی که توی کشورهای عربی بزرگ میشن و آینده مملکتشون رو در دست میگیرن، این خلیج ع.ر.ب.ی خواهد بود نه فارسی. هیچ بمب گوگلیای هم نمیتونه نظرشون رو عوض کنه. واقعاً کاری میشه کرد؟
کم پیدایی تو دفتر نارنجی…
در همین باره بد نیست نگاهی هم به این یادداشت بندازی. از منظری دیگر:
http://www.varg.ir/archives/2005/09/post_9.php
سلام نیما جان. چیزی که هست اینه: همه متحد شدن تا تاریخ، نویسندهها، شعرا و حتی همین خلیج فارس خودمون رو از ما بگیرن و به ما هم بقبولونن که اینا مال ایران نیست. حالا چی کار میشه کرد نمیدونم.
فکر کنم تا آخر عمرت هم اگه سعی کنی، نتونی بگی دایی عیسی…
خوب. نمیشه کاری کرد. ولی بقیه دنیا رو که میشه یه کاریش کرد. نمیشه؟
نه. عربها رو نمیشه کاری کرد. شرمندهام.
—
من هم به دایی میگم دایی بزرگی.
مطلب قابل توجهی است و چه خوب بود از موزه عرب، فستیوال فیلم عرب، جزایر مصنوعی، ونیز عرب و و رونقی که تجار ما که به بنادرشون دادن مینوشتین.
چه خبر از چلچراغ؟
نیما: علیرضا جان. درباره چیزهایی که گفتی بسیار میشود نوشت. اما ترجیحاً دوستانی باید بنویسند که همان جا زندگی میکنند. تا بتوانند اطلاعات درستتری بدهند.
چلچراغ هم خوبه. سلام داره خدمتتون.
سلام من به وبلاگ شما لینک دادم امیدوارم شما هم به وبلاگ من با عنوان “چاپار” لینک بدهید. ممنون
خوشمان آمد
ما که از اعراب خیلی خوردیم (البته کلفتتر از اینا)
اینم روش
نیما قلی خان دوم
به وبلاگ من لینک ندیا!!!
اصلاً حوصله این مسخره بازیا رو ندارم
اه، اه
سلام… در نوشتهات لذت کوچکی یافتم و زیبا بود نوشتتون در سبک خودش و با آن مدتی را سپری کردم. امیدوارم که تو هم در نوشتههای وبلاگ منم این لذت را بیابی.
(شما هم اگه دوست داشتی به کویر دل ما هم سری بزن. خوشحال میشویم از دیدن رد پایت بر روی ریگهای بیابانیم) امیدوارم که باز هم شاهد نوشتهای دیگر از شما باشم.
——
با گذاشتن لینکم چطور؟
موافق اگر بودی و از کویرکدهی دلم خوشت اومد، خوشحالتر میشم اگه رد پایی از من در …. تو بماند یادگار.
—————————-
یه گروه هم هست که من و جمعی از دوستان اونجا جمع شدیم به نوعی با هم در ارتباطیم به نام پابرهنگان.
آدرسش اینه:
http://groups.yahoo.com/group/paberehnegan
خوشحال میشم که آنجا هم ببینیم شما را.
خب ما هم پشت ۵۰۰۰ تومانی نوشتیم «پرشین گالف» که البته هیچ بچهای نمیبینه و بزرگتراش هم یا گیرشون نمیآد یا اهمیتی براشون نداره! چون از خود پرشیا دیگه چیزی نمونده!
بایستی از دوستان خواهش کرد که نام کارخانه تولیدکننده را که احتمالن آلمانی یا سویسی است در اختیار بگذارد تا از طریق ایمیل یا تومار به این کار اعتراض کرد.
پیروز و پیوسته باشید
بسمه تعالی
خودمون مقصریم!
والسلام
من نمیدونم خدا با خودش چه فکری میکرد که این عرب ها رو افرید