هنوز اوضاع اینترنتم ردیف نشده. اما باز خدا رو شکر میتونم گاهگداری بیام و یه چیزکی بنویسم. این برای من که همیشه آنلاین بودم، عذاب الهیه. بارهام خلاصه رسید. فکر کن صد کیلو بار که ۵۵ کیلوش کتاب باشه و نزدیک به هفتصد هزار تومن خرج نقل و انتقالش بشه، باعث میشه تا کجاهای آدم بسوزه. امروز حساب بانکی رو هم افتتاح کردم. حالا منتظرم که حساب الکترونیکم هم فعال بشه تا خرید الکترونیکی رو هم تجربه کنم. از همه اینها بگذریم چون اگه بخوام درباره این چیزها بنویسم، حالا حالاها باید تحمل کنید.
هیجانانگیزترین آدمی رو که ملاقات کردم، ریچارد تیلور بود. سردبیر و تهیهکننده برنامه کلیک بیبیسی که طفلکی مجبوره از این به بعد من رو هم هر روز ببینه. کلیک یکی از برنامههای پرطرفدار بیبیسی هست که خورههای کامپیوتر به خوبی باهاش آشنا هستند. انتظارم این بود که این ملاقات، خیلی رسمی و خطکشیده باشه اما پیشنهاد کرد که بریم توی یه کافه استارباکس و درباره برنامه با هم صحبت کنیم. یه جورایی شبیه خواب و خیال بود! اما وقتی موقع خداحافظی زد پشتم و گفت Welcome to Click دیگه از خواب پریده بودم. فعلاً همین تا گزارش بعدی.
خالی بستن که کفاره نداره؟حالا زیاد ذوق نکن عزیزم میچای تو دیار غربت اونجا رشت نیست جوشونده واست درست کنند. موفقیت آرزو داره واست…
نیما خیلی خوشحالم. تبریک میگویم. به این میگویند موفقیت. به امید بعدیها.
واااای. خدای من. بابا تو دیگه کی هستی! :دی
میدونی نیمای عزیز، آدمای موفق از همه چیشون معلومه که موفقن. شاید بیربط باشه، ولی من به عنوان یکی از خوانندههای همیشگی ه «وبت» فک میکردم که موفق و اینا باشی. آخه یه نظمی داره بلاگت که کمتر وبلاگیو دیدم اینجوری باشه. باور کن هندونه و اینام نیسها… :دی ما به تو مفتخریم نیمای عزیز. امیدوارم که تو کارت زندگیت همه چی موفـــــــــــــــــــــــــــــــق باشی، پسرم(( ؛ و (؛ و :دی
ایول! 🙂
کلیک رو عشق است.
موفق باشی مهندس جان
خیلی هیجانانگیز بود. چی کار داری میکنی؟
نیما: Producer یا برنامهساز به زبون خودمون.