یک بحث دیگر مانده. اگر نگویم حناق میگیرم عزیزم. هر چند به من نیامده است که در روز دو بار اینطور حرف بزنم. این را بگذار به حساب تمام روزهایی که حرفی نزدم.
گیاه را وقتی از خاک بکشند بیرون و رهایش کنند روی یک زمین دیگر… حالا گیرم زمینش پر از کود باشد و پر از آب. باز هم اگر بخواهد ریشه بدواند، ضعیف و بیمار میشود. بیجان و کمزور. حالا برای آنکه بتواند دوباره ریشه کند، اگر زنده مانده باشد البته، باید هرسش کرد. بعضی وقتها لازم است تا مهمترین و اصلیترین شاخههایش را قطع کرد. آنوقت حکایت آن شاخه و ریشه کردنش حکایت دیگریست. زندگی همین است. فکر میکنی آن شاخه لابد آنقدر وابستهات است که دیگر جان نمیگیرد. غافلی از آنکه قلمه زدن هم راه تکثیر است. اصلاً گاهی وقتها قلمه بهتر از ریشه با خاک اخت میشود. ممکن است گیاه بمیرد و قلمهاش بماند.
حالا حکایت من و ماست. باید تکهای از خودم را میکندم.
سلام علیکم
چه عجب یه نوشته شخصی هم تو این دست نوشتههات پیدا شد.
منم واسه اینکه ابراز وجودی کرده باشم کلن و اصولن :دی با خانوم مصباح موافقم؛ چـــــــــــــــــــه عجب!!
ریشه در خاک و هوای آب و خاک و غیره حق مسلم شماست
مطلب سونی و کاریکاتورتون جالب بود!!
کلی خندیدیم با دیدن اون کاریکاتوره :))))
بستگی داره کدوم قسمت رو بکنی
آره واقعا! چه عجب!
امیدوارم قلمه کار خودش رو بکنه
۰: خدا مرگم نده! خانم سارا… !!!!
یعنی چی کدوم قسمت رو … ((؛
آقای عصیان عزیز درک میکنم. با اینکه میدونم الان ممکنه تأثیر زیادی نداشته باشه گفتنش ولی باور کنی یا نه اوضاع آنچنان درست بشه که خودتم نفهمی از کجا خوردی! 🙂
نیما جان قلمت روان
————————
ضامن هاست: میزبان رایگان وب سایتهای علمی، فرهنگی، مذهبی
irهر هفته ۲۰ فضای رایگان ۵۰ مگابایت + دامنه رایگان
سلام آقا نیما ننویس که اشکم در میاد.
شروع دوباره… صفر… زندگی. دوری… نوشتههات بوی غربت و میده… اگه به من باشه که بهت میگم اون طرفو ول کن بیا همین جا.
نیما اینا چقدر بیادبن جمعشون کن تو رو خدا…
خانم پریزاد …(( ؛
نیما جان! ما شدیدن منتظر نوشتههای شخصی تو هستیم، آخه نمیدونی که داریم میترکیم از فضولی … البته بیشتر کنجکاویه عزیزم … :دی