اون کنسرت افشین و ابی رو رفتم. همیشه فکر میکردم یک چنین جاهایی تعداد کمی از ایرونیها هستن که جک و جواد بازی در نمیارن و بیشترشون آدم حسابین. اما حداقل این یک بار به نتیجهای عکسش رسیدم. از بین این همه آدم، شاید بشه با اغراق گفت فقط ده درصد آدم درست و حسابی بود. بقیهش رو آدمهای خودنما، درب و داغون با رفتارهای دیوانهکننده تشکیل میدادن. از اینها که بگذریم خود کنسرت چیزی در حد متوسط بود. البته بخش ابی بهتر از افشین بود. بیشتر آهنگهایی رو که ابی خوند، مال بیست سال پیش بود و طبیعتاً نوستالژیک که اشک یه چند نفری رو هم در آورد. به هر حال تجربه بدی نبود.
دیروز شبنم بهم زنگ زد. متأسفانه سفرش یک روزه بود و بعد از این همه سال باز هم نشد که ببینمش. فقط تونستیم یک ربعی تلفنی صحبت کنیم. امیدوارم طوری بشه که به زودی ببینمش.
این فامیلی ما هم برای اینجاییها و از جمله خودم شده دردسر. فکر کنم بیشتر خارجیها این مشکل رو دارن. برای مثال وقتی یه نامه برای من میاد باید در حالت نرمال برم و حرف A رو توی باکس نامهها چک کنم. اما علاوه بر این کار باید دو تا باکس دیگه رو هم بررسی کنم چون بعضی نامهها به خاطر اسم کوچیکم میره توی N و بعضیها هم میره توی P چون فکر میکنن که اکبر اسم وسطم هست و فامیلم هم پور! همه اینها رو بذارین یه طرف و فکر کنین که حالا چند بار اسمت رو کلاً با اسپلهای متفاوت تایپ میکنن و از همه داغونتر وقتیه که اسمت کلاً یه چیز دیگه تایپ میشه و تو مجبوری شونصد تا نامه رد و بدل کنی تا بهشون بفهمونی که درستش چیه.
این هم محل کار من روی ویکیمپیا برای مشتاقان صنعت کنجکاوی.
سلام نیما جان:
چطوری؟ پسر فرستادیمت انگلیس برای خودت کسی بشی حالا سر از کنسرت افشین در میاری؟… خیلی دلم برات تنگ شده. به بر و بکس سلام برسون.
سلام آقا نیما
متأسفانه توفیق نداشتم در جلسه فوکوس گروپم در مرکز تحقیقات همشهری شما را ببینم.
موفق باشید. البته این به آن معنی است که دیگر برنگردید ولی اگر سفری داشتید خوشحال میشوم ببینمتان.
سلام، اگه میدونستم بهات میگفتم از قبل که زیاد توی ذوقت نخوره. این جور جاها همینطوریه سیستم. تازه شانس بیاری که بعدش دعوا نشه، مثلاً یکی به دوست دختر اون یکی چپ نگاه نکنه و از این جور چیزا!!!
کنجکاویمون ارضا نشد. این چه وضعشه حداقل تو رم نشون میداد داشتی بای بای میکردی
آقای اکبرِ پور نیما ((؛
آقا جان! ایرونی جماعت بالاخره باید یه جوری خودشونو نشون بدن دیگه… کلن و اصولن …
من از این افشین تا حد مرگ متنفرم و ابی هم ابی همون ۲۰-۱۵ سال پیش و قبلِ انقلاب.
وگرنه الان هیچ پُخی نیس. (البته ببخشیدا)
از تأترها (که اصن ندیدم) و فیلمها و سریالهای خانم طلوعی هیچ تصویری توی ذهنم نیس. جز یکی از سریالهاشون (اسمش یادم نیس) که نقش یه دختر خلاف و معتاد و بازی میکردن! در هرصورت سلام ما رو هم به ایشون برسونید :دی
حسودی هم بد دردیه! تراکتور…
وقتی کنسرت ابی و افشین رو با هم برگذار میکنند مثل این میمونه که پاواراتی خدابیامرز با جواد یسازی کنسرت برگذار کنه… کنسرت بهتر از این نمیشه اون وقت D:
فضولی هم درد بزرگتریه نازلی جون. البته عاشقپیشگی تابلو هم مرض میتونه باشه…
شما چرا فکر میکنی خیلی آره؟
تو هم از رشت پا شدی رفتی غیر اینه؟
حالا تو کلیک آبدارچی میخوای بشی حرفی نیست ولی سعی کن فکر نکنی آره ما که میدونیم….
اون کنسرتها هم به تو نیومده وطنفروش…
سعی کن بر نگردی یه وقتها.خیابونای لندن جا داره هنوز؟