کافی است یک کمی از زمین ارتفاع بگیری و به مردم و رابطههایشان نگاه کنی. اگر فارغ باشی از روابط کمکم به این نتیجه خواهی رسید که همه رابطهها را میتوان به چند دسته ساده کرد. انگاری که از همهشان مخرج مشترک گرفته باشی یا یک ضریب بکشی از تویش بیرون و بقیه را بچپانی داخل یک پرانتز. اصلاً گاهی لازم است که رابطهها را ساده کنیم. غیر از این آنقدر دستهبندی روابط زیاد میشود که مخت گنجایش جداسازی هر یک را ندارد. یک دسته ورق بازی را بهتر است به خالهایش تقسیم کنی تا بنابر اعدادش. آنوقت چهار دسته ورق بیشتر نخواهی داشت اگر جوکرها را داخل آدم حساب نکنی. گرچه جوکرها همیشه در حاشیهاند اما شاید بتوان در بعضی بازیها آنها را پررنگترین ورقها به حساب آورد.
حالا کم کم به این نتیجه میرسم که آدمهای دور و برم چند دسته بیشتر نیستند. اگر بخواهم آنها را بنابر جنسیت تقسیمشان کنم به سختی توی دو دسته جا میگیرند. همهشان با یک اختلاف جزئی در بلندمدت یک جور رفتار از خودشان بروز میدهند. یکجور عاشق میشوند و یک جور دوستت دارند. یک نوعی خاصی میپسندند و یک طور خاصی دوست دارند که دوست داشته شوند. این طرح وقتی کامل میشود و شکل یک پازل کاملشده نقاشی را به خود میگیرد که در مقابل فرد مورد نظر دو انتخاب همزمان وجود داشته باشد. اگر تو یکی از این انتخابها باشی میتوانی ببینی که چطور رفتاری که با تو میشود، نظیر به نظیر با دیگری میشود. وقتی دیگری با تو تفاوتی ندارد و تو با دیگری همچنین، ثابت خواهد شد بر تو که تو و دیگری در یک دسته جای گرفتهاید و او با تجربههای قبلیات در یک دسته جای گرفتهاند. ما انسانها در عین پیچیدگی دستهبندیهای سادهای داریم در حد تکسلولیهای مقیم زمین. مهم این است که برای این که از هم خسته نشویم همدیگر را تعویض میکنیم و تعویض تکراری آدمها ما را به نتایج تکراری خستهکنندهای میرساند که تهش رسوب هر یک از ما در گلوی آخرین شانسمان است. این آخرین شانس همان است که خیلیها اسمش را گذاشتهاند همسر. شانس اگر بیاورم، ترجیح میدهم جوکر باشم. خارج از آدمیزاده. صبرم کم نیست. منتظر میمانم تا نوبت بازی به من هم برسد.
خوندمشها… ولی هیچی نفهمیدم… دارم میتِرکم از بیخوابی…
آره بهتره فردا بخونمش:دی [tired]
شب بخیر نیما… ;))
آخه میدونی، رفرنسهامون همه یکی شده. بگی نگی بیشتریا میخوان سیندرلا باشن، یا سفیدبرفی و هفت کوتوله، یا نهایتاً دختره تو تایتانیک. پسرا هم لابد زورویی، اسپایدرمنی یا ریزعلی خواجوی، یا یه چیزی تو این مایهها.
همین دیشب داشتم فک میکردم تصور این که یه خر بتونه با لحنی متفاوت از خر شهر قصه حرف بزنه چقدر سخته. خوب اون موقع طبیعیه که ناز کردن رو هم از خالهسوسکه یاد گرفتهباشی دیگه، مگه نه؟ اینطوریه که همهمون یه جور میشیم.
با سلام
زیباست
یا علی
هوم… خوشم اومد! بعد مدتها حرف حساب شنیدم… شاید دغدغهای هست که مدتها دارم… تقسیمبندی اطرافیان…! گاهی منجر به دورویی خودم میشه… یا شاید بهتر باشه بگم دوگانگی… من تو خونه با من بیرون خونه متفاوت شده… البته سعی در نزدیک کردنشون دارم. تا حدی هم موفق شدم!
شاد باشی…
خیلی جالب بود نیما. یکی از نوشتههای عالیت 🙂
خواهی نشوی همرنگ… رسوای جماعت شو!
یک آزمایش صد در صد درست را توضیح دادی… اما توضیحی ناقص… اشاه کردی به این که “اگر تو یکی از این انتخابها باشی میتوانی ببینی که چطور رفتاری که با تو میشود، نظیر به نظیر با دیگری میشود. وقتی دیگری با تو تفاوتی ندارد و تو با دیگری همچنین، ثابت خواهد شد بر تو که تو و دیگری در یک دسته جای گرفتهاید و او با تجربههای قبلیات در یک دسته جای گرفتهاند.”، اما اشاره به این نکردی که گاهی اوقات هم میبینی که رفتاری که با تو میشود با دیگری تفاوت دارد. آنگاه است که احساس میکنی برای آن فرد با ارزشتر از دیگری یا کمارزشتر از دیگری هستی و به تو احساس شعف یا سرخوردگی دست میدهد. حتی گاهی اوقات قضیه کمی پیچیدهتر میشود و با این که او دو رفتار متفاوت در مقابل شما ارائه میدهد، اما هیچ کدامتان را نسبت به دیگری در درجه اهمیت بالاتری قرار نمیدهد.
چگونه میخواهی انواع رابطه انسانهایی که به سختی در دو دسته قرارشان میدهی زیاد باشد؟
راستی، حالا که فهمیدم دستی تو کار با دوربین و فیلم داری چند تا سوال دارم. یک برنامه خوب برای ادیت فیلم معرفی میکنی؟ من تا الآن با پریمیر زیاد کار کردم اما مشکل عظیمم باهاش اینه که حجم یک فیلم ۳۰ ثانیهای رو بعد از Export تا ۱G افزایش میده! از خیلیها هم پرسیدم چه کنم اما هیچکس تا حالا یک راه حل مفید ارائه نداده. خیلیها گفتن دست به دامن Convertor ها شو، که اونها هم بدون استثنا با پایین آوردن حجم میچیزن تو کیفیت! خیلی وقته در عجبم که پس فلان کارگردان در پیت کلیپها در ایران از چه برنامهای استفاده میکنه که چهار تا کلیپ ۳-۲ دقیقهای خواننده رو توی یه سی دی جا میده؟
خب آقا نیما اول پست میزدی مطلب مال زیر دیپلم نیست ما هم ضایع نشیم دیگه. من که رشتم برنامهریزی شهری بود چیزی از تکسلولی نفهمیدم ولی در کل ایشالا داماد بشی حالا با جوکر میخوای عروسی کن! یا خودت جوکر باش یا جوکرم تو عروسیت دعوت کن یا هرچیزی که در همین حول و حوش است اما من شخصا در انتظار خبر دامادی شما هستم کماکان!
یه طرفه قضاوت کردی… فکر کردی اگه خودت جوکر باشی چیکار میکنی؟ بالاخره که باید انتخاب کنی یا شایدم بخوای همه رو واسه خودت نگه داری؟؟؟ جوکرباشی یا تکخال مهمه.. ولی فقط تو بازی… بیا بیرون از این دنیا
امروز فرم شرکت تو جشن شب چله چلچراغ و پست کردم (گرچه دیگه زیاد چلچراغ نمیخونم) ولی با چلچراغیا بودن رو دوست دارم. امسال جات خالیه…
به نظر من به خودت هم ربط داره یعنی خودت هم یک جوری رفتار میکنی یا گرایش به یک سری افراد با خصوصیات خاصی داری که رفتاره متقابلشون با تو شبیه هم در میاد
شاید تو خودت تکراری هستی، یا تمام توانت برای ساختن همینقدره