توی کیف شما چه چیزهایی پیدا میشه؟ این سؤالی هست که سوژه چند تایی سایت مثل این و حتی برنامههای تلویزیونی شده. برای خیلیها جالبه که محتویات کیف یکی دیگه رو ببینن. حالا این میتونه از روی کنجکاوی باشه یا حتی شاید دوست دارن اخلاق ئو سلیقه طرف رو بدونن. این وسط گاهی چیزهای عجیب و غریبی هم پیدا میشه. مثلا براتون جالب نیست اگه توی کیف یه دختر پنجه بوکس ببینید؟
چند وقته توی فیسبوک یه صفحه درست شده که ایرانیها از محتویات کیفشون عکس میگیرن و به اشتراک میذارن. اگه دوست دارید یه نگاهی به عکسهاشون بندازید یا محتویات کیفتون رو به اشتراک بذارید، به این صفحه برید.
به نظرم مجموعه جالبی شده و فکر میکنم جالبتر هم بشه. بگذریم از این که بعضیها حتی دنبال اینن که ببینن توی یخچال کی چیه!
این نماهنگ (موزیک ویدئو) به نام «آپاچی» کاری از گروه دنجر بیچ هست به کارگردانی انیماتور نیوزلندی نِد وِنلاک. آلبوم «راه شیری» این گروه رو میتونید از این لینک و از سایت شرکت رسمی پخش موزیکشون دریافت کنید. در واقع خودشون این کارها رو برای دانلود گذاشتند.
باز هم صحبت از ایده هست. من عاشق ایدههای نو هستم. ایدههایی که جلوی چشم هستند و یک نفر کشفش میکنه. ما همیشه برای استفاده از سس کچاپ یا گوجهفرنگی اون رو سر و ته میکنیم و اون رو به طرف زمین تکون می دیم تا سس به دهنه بطری برسه. خب حالا یه طراحی میاد و در بطری رو میذاره پایینش یا به عبارت دیگه از همون اول سر و تهش میکنه. این یعنی قاپیدن یک ایده زودتر از رقبا.
حالا دو خودکار همشکل و هماندازه رو در نظر بگیرید که جفتشون نوک توپی دارن و از یک سیستم هم استفاده میکنن. اون وقت یکیشون دو برابر اون یکی جوهر داره. چطور چنین چیزی ممکنه؟
چهار طراح کرهای این ایده رو مطرح کردن که مغز خودکار رو به طور مارپیچ طراحی کنند. به این ترتیب طول لوله دو برابر شد و در نتیجه جوهر درونش هم به دو برابر افزایش پیدا کرد و در نهایت طول عمر خودکار هم دو برابر شد.
هر چند این طراح برای طراحانش جایزه iF رو به ارمغان آورد اما تولیدکنندگان خودکار شاید چندان دل خوشی از این ایده نداشته باشن برای این که فروش خودکارشون نصف میشه. البته شاید فکر کنید حالا که این طراحان داشتند لوله رو میپیچوندن، خوب بیشتر میپیچوندن که طولش بیشتر بشه. راستش پیچوندن بیشتر این لوله حول محور خودش، هر چند طول لوله و جوهر رو بیشتر میکنه اما مغز این نوع خودکار باید شیب مناسبی به سوی پایین داشته باشه تا جوهرش بتونه بر اساس جاذبه زمین حرکت کنه. اگه نه خودکار کار نخواهد کرد.
کمتر پیش میاد که یک سایت سرگرمکننده رو معرفی کنم. یعنی اون قدر باید جالب باشه که بتونه جذبم کنه. Akinator سایتیه که می تونه ساعتها سرگرمتون کنه. این سایت میتونه شخصیتی رو که در ذهنتون دارید، حدس بزنه.
سؤالات زیادی ازتون میپرسه که گاهی در مراحل ۲۰ تایی پرسیده میشه. یک هو هم میزنه به سرش و توی یه مرحله سه چهار تا سؤال میپرسه. در پایان هر مرحله شخصیت رو اعلام میکنه. اگه در هر مرحله درست حدس نزد، از شما اجازه میگیره و سؤالات بعدی رو شروع میکنه. کم پیش میاد که نتونه حدس بزنه منظورتون کیه.
روش کارش هم جالبه. از سؤالهای زیادی که میپرسه و از مجموع جوابهای کاربرها، دادههای خودش رو تکمیل و تکمیلتر میکنه و حتی در صورتی که شما جواب سؤالها رو ندونید و شک داشته باشید، مجموع نظرات، جواب درست رو تشکیل خواهد داد. حتی اگه جواب یک سؤال به مرور زمان تغییر کنه، مثلاً طرف بمیره یا ازدواج کنه یا بچهدار بشه، مجموع جوابها در الگوریتمی که برای سایت نوشته شده، پردازش میشه و جواب غلط رو اصلاح میکنه.
این سایت اپلیکیشن هم داره. اپلیکیشن آیفون رو از اینجا، اندروید رو از اینجا و بادا رو از اینجا دریافت کنید.
من به عنوان یک بیننده، از تماشای رقص مثل برخورد با هر هنر دیگهای لذت میبرم. البته چندان هم با بزرگان این رشته هنری آشنا نیستم. چند روز پیش به دعوت دوستی، فیلمی دیدم به نام «پینا». پینا فیلمی مستند درباره پینا باوش Pina Bausch رقصنده و طراح رقص مدرن آلمانی است.
پینا مبتکر سبکی از رقص و گروه بالهای به نام «تانس تآتر ووپرتال» در سال ۱۹۷۳ بود که همواره همه رقصندگانش، با وفاداری کامل، با آن همکاری کردند. برای این که بیشتر با این شخصیت آشنا بشید، میتونید این نوشته در سایت فارسی صدای فرانسه رو بخونید.
اما فیلم پینا فیلمی سهبعدیه، ساخته ویم وندرس آلمانی. کارگردان فیلم مشهور پاریس تگزاس که در سال ۱۹۸۴ برنده نخل طلایی کن شد. این فیلم بازسازی رقصهای طراحیشده پینا هست که توسط گروهش اجرا میشه. رقصهایی عجیب در دکورهایی عجیبتر که بیشتر شبیه به تئاتر هستند. بخشهایی از فیلم به صورت مستنده و میتونید پینا رو هنگام کار ببینید. درباره این فیلم میتونید این نوشته رو در سایت دویچهوله فارسی بخونید.
تریلر این فیلم در یوتیوب رو از اینجا ببینید. هر چند به هیچ وجه قابل مقایسه با تماشای سهبعدیش در سینما نیست.
شاید خیلیهاتون با وازه متنباز آشنا باشید. بیشتر ما فکر میکنیم که این واژه فقط درباره نرمافزارها صدق میکنه. در حالی که باید گفت متنباز یک فلسفه هست و میتونه درباره هر چیزی صدق کنه. بذارید یه نگاهی به ویکیپدیا بندازیم:
متنباز، منبعباز یا بازمتن Open Source، به شیوههای تولید و توسعه که دسترسی به مواد منبع محصول نهایی -معمولاً کد مبدأشان- را ترفیع دهد، اشاره دارد. درحالیکه برخی متنباز را یک فلسفه در نظر میگیرند، دیگران آن را روش عملگرایانه میدانند.
با این حساب این که یک محصولی مثل انیمیشن هم به صورت متنباز منتشر بشه، نمیتونه عجیب به نظر بیاد. اهداف چنین پروژهای هم میتونه خیلی چیزها باشه. این که مثلاْ چنین انیمیشنی میتونه جنبهها آموزشی زیادی داشته باشه.
بلندرBlender یه نرمافزار متنباز در زمینهٔ گرافیک سهبعدی و طراحی مدل سهبعدی هست. این نرمافزار میتونه جایگزینی متنباز برای نرمافزارهایی چون مایا و تریدی استودیو مکس در مدلسازی، ترسیم یو وی، بافتدهی (texturing)، اسکلتبندی برای کاراکترها، شبیهسازی سیالات، دود و ذرات و چیزهای دیگه باشه.
چند وقت پیش بنیاد بلندر وابسته به شرکت هلندی بلندر در آمستردام هلند، تصمیم گرفت تا یک انیمیشن متنباز تازه بسازه. اسن سومین فیلم متنباز این بنیاد بود. به این نوع فیلمها میگن فیلمباز یا Open Movie. در مجموع ۱۲ هنرمند و سه توسعهدهنده به آمستردام اومدند و با بودجهای که توسط هزاران کمک داوطلبانه جمعاوری شده بودَ کارشون رو شروع کردند. کل برنامهریزی و ساخت فیلم ۱۸ ماه طول کشید و در نهایت تحت این لیسانس منتشر شد.
Sintel در زبان هلندی یعنی «خاکستر» یا «اخگر». انیمیشنی که در اختیار همه هست. زیرنویس این فیلم رو میشه به زبانهای مختلف زیرنویس شده. زیرنویس فارسی رو میتونید از اینجا دریافت کنید که ترجمهای هست از کیوان صمدی (من این زیرنویس رو آزمایش نکردم و از کیفیتش بیخبرم).
طرح «پیتزا کتاب» را یک طنزنویس به نام خودش ثبت کرده که از قضا و از بد روزگار رفیقمان هم هست. جریانش هم این است که کتاب «بیشعوری» اثر دکتر خاویر کرمنت رو ترجمه کرده و به رایگان روی اینترنت قرار داده. در عوضش هم خواسته اگر حالش رو بردید، بهای یک پیتزا رو براش واریز کنید. انصافاْ طرح خوبیه. هر چند من چند تا پیتزا از محمود خان فرجامی طلب دارم اما دریافت، خوانش و البته واریز بهای یک پیتزا پپرونی خانواده رو به شما توصیه میکنم. این تنها راهی هست که میشه از نویسندههای مقیم خارج و حومه حمایت کرد. پس اگر حالش رو بردهاید، بر شما واجب عینی است که پولش رو هم بدهید تا طرف باز همین از این شکرها بخوره.
این توضیحات محمود است و لینکهای دانلود. از آنجایی که من به هیچ بلاگر و سایت ایرانی و البته عوامل پشت صحنه اعتماد ندارم که سرپا بماند و سایتش به سرنوشت حسین درخشان دچار نشود، یه کپیاش رو هم توی هوست خودم نگه میدارم که آیندگان به بیراهه نروند.
پینوشت: از قرار معلوم پیشبینی من زود تعبیر شد و سایت دبش محمود فرجامی به ملکوت اعلا پیوست. کتاب رو از روی هوست خودم دریافت کنید. روی گوگل داکس هم یه نسخهش هست.
گاهی وقتها یک پژوهش اون قدر ارزشمنده که هیچ قیمتی نمیشه روش گذاشت. به ویژه وقتی که نتیجه رو به بهترین وجه منتشر کنن. به ویژه وقتی که نتیجه رو به طور رایگان منتشر کنن. به ویژه وقتی که نتیجه رو روی اینترنت بذارن تا همه بتونن بهش دسترسی داشته باشن.
حالا اگه این پژوهش درباره کشورت باشه اون هم درباره تاریخ که همیشه توسط فاتحان نوشته شده و هر کسی که به قدرت رسیده سعی کرده اون رو به نفع خودش مصادره کنه، ارزش کار دو چندان میشه. تاریخی که هر کسی یک بخشش رو روایت کنه، درستترینه. اگه هر کسی نگاه خودش رو نسبت به چیزی که دیده، در اختیار همه قرار بده، در مجموع میشه به روایت صحیح از تاریخ امیدوار بود.
پروژهٔ تاریخ شفاهی ایران نام برنامهای بود برای مصاحبه با عدهای از ایرانیان که در تاریخ معاصر نقش داشتند. این برنامه به ابتکار دکتر حبیب لاجوردی در دانشگاه هاروارد انجام گرفت. این مصاحبهها رو خود آقای لاجوردی و دیگر همکاران او انجام دادند و در مجموع با ۱۳۴ نفر مصاحبه شد که بسیاری از اونها در قید حیات نیستند. بخشهایی از این مجموعه در قالب کتاب در ایران چاپ شد و تعدادی از اونها بعد از دولت اصلاحات تجدید چاپ نشد.
نتیجه این گفتوگوهای ارزشمند در سایت پروژه تاریخ شفاهی ایران قرار گرفت. مجموعهای مرتب و منظم و فهرستشده با کلیدواژهها و اسناد و مدارک.
فهرست الفبایی مصاحبهشوندهها رو میتونید از اینجا ببینید. وقتی روی یک اسم مثلاْ دکتر محمدعلی مجتهدی کلیک میکنید، نتایج جستوجو رو خواهید دید. با کلیک روی هر کدام به چنین صفحهای میرسید. از این صفحه به متن مصاحبهها (در این مورد فارسی) و صدای گفتوگو دسترسی خواهید داشت.
مجموعهای نفیس و رایگان تقدیم به آنهایی که به تاریخ معاصر علاقمندند تا روزها مشغول باشند.