جنبش سیبیلوها و کمک به درمان سرطان‌های مردانه

نخستین روز ماه نوامبر است و زمانی که یک کنش اجتماعی مشهور آغاز شده اشت: موومبر، جنبشی که از استرالیا آغاز شده است و حالا در سراسر دنیا مشتری پیدا کرده.

دو سال پیش درباره این خیریه نوشته بودم. اگر دوست دارید بدانید که جریان چیست، نوشته «نوامبر، ماه ملی سیبیل» را بخوانید. خلاصه‌اش را بار دیگر نقل می‌کنم:

مؤسسه موومبر Movember که از ترکیب دو کلمه Moustache به معنی سیبیل و November یا همان ماه نوامبر درست شده، یک همچین هدفی دارد. این مؤسسه خیریه تلاش می‌کند تا توجه مردم را به بیماری‌های خاص مردان به ویژه این سرطان پروستات جلب کند. و چه روشی برای جلب توجه بهتر از گذاشتن سیبیل در دوره‌ای که سیبیل دسته‌موتوری چندان مد نیست. برنامه هم این طوری است که از ابتدا تا انتهای ماه نوامبر مردان حامی این طرح سیبیل می‌گذارند تا کمک‌هایی برای این مؤسسه جلب کنند.

امسال هم این جنبش حامیان بزرگی از جمله ژیلت پیدا کرده است. شاید این جنبش بزرگ‌ترین دشمن همین شرکت ژیلت باشد اما این شرکت از قرار معلوم تصمیم گرفته تا تهدیدها را تبدیل به فرصت کند و برای خودش حسابی تبلیغ کند. در صفحه فیس‌بوک ژیلت بریتانیا می‌توانید آثار این گرد و خاک را ببینید.

ادامه

یکی که می‌شناختمش؛ دومین ویدئوی پربازدید یوتیوب

بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای از شما دعوت می‌کنم این ویدئو رو ببینید. نواختن یک گیتار توسط پنج نفر همزمان و خواندن آهنگی که باعث شده این ویدئو تا این لحظه با بیش از ۱۰۸ میلیون بازدیدکننده، دومین ویدئوی پربازدید امسال یوتیوب باشد. Walk off the Earth گروهی کانادایی است که حالا به لطف یوتیوب شهرت زیادی دارند.

نماهنگ: ما فقط می‌رقصیم!

اگه فیلم انجل یا فرشته رو دیده باشید، احتمالاً آندره موسی‌، کمدین فرانسوی رو می‌شناسید. خب حالا اگه نمی‌شناسید هم اشکالی نداره. عوضش این ویدئو رو ببینید که به نظرم جالب اومد. آندره توی این ویدئو در روند ساخت یه موسیقی معروف به نام Alors on dance دست داره. اون هم چه دستی! این ویدئو رو ببینید. ویدئوموزیک اصلش رو هم پایین‌تر می‌ذارم.

زمین از نگاه آسمانی

نگاه کردن از بالا به زمین، منظورم خیلی بالاست، تا همین چند وقت پیش برای همه ممکن نبود. شاید تنها کسانی که مرتب سوار هواپیما می‌شدند، می‌تونستند نیم‌نگاهی به سطح زمین بندازند. تازه اگر شانس یارشون بود و ابر مزاحمشون نمی‌شد. اون‌وقت در بهترین حالت یک نگاه ۴۵ درجه به زمین ممکن بود.

اما با عمومی شدن تصاویر ماهواره‌ای با سرویس‌هایی مثل گوگل‌ارث دیگه هر کسی می‌تونه وجب به وجب زمین رو بررسی کنه. توی همین بررسی‌هاست که تصاویر جالبی هم کشف می‌شن. حتی مواردی هم بوده که این کاوشگرهای آماتور تونستند آثار باستانی هم کشف کنند.

اما دیجیتال گلوب حایی هست که برای مشتریانش تصاویر باکیفیت ماهواره‌ای آماده می‌کنه. حالا ممکنه این مشتری‌ها دولت‌ها باشن یا سازمان‌های مختلف. توی گالری این سایت می‌تونید تصاویر جالبی ببینید. تصاویر باکیفیتی از مکه تا کویر اطراف کرمان. از پارک فراری در ابوظبی تا سیل استرالیا و ساختمان‌های لاس‌وگاس. چند نمونه از این تصاویر بی‌نظیر رو اینجا می‌ذارم.

کعبه، مکه، عربستان

رانگون، برمه

پارک فراری، ابوظبی

لاس وگاس، آمریکا

نیروگاه خورشیدی، سویل، اسپانیا

۲۴۱۵۴۳۹۰۳، پشت پرده تصاویر «سر در فریزر»

قبل از هر چیزی یه واژه رو باید بهتون معرفی کنم. Meme یا اون طور که بریتانیایی‌ها تلفظش می‌کنند «میم» در واقع به تصاویر یا ویدئوهایی گفته می‌شه که یهو محبوب می‌شن و کل اینترنت رو به اصطلاح بر می‌دارند (بر و بچه‌های فرندفید به فارسی بهش می‌گن مه‌مه که در واقع به این سرویس یاهو اطلاقش می‌کنن).

قبلاً یک نمونه از این ویدئوها رو بهتون معرفی کردم. فایل گیف متحرک یک گربه که مثل ستاره دنباله‌داری که دنباله رنگین‌کمانی داره، داره پرواز می‌کنه.
جریان عدد ۲۴۱۵۴۳۹۰۳ همراه با عکس‌هاش یک میم محسوب می‌شه. تمام این تصاویر آدم‌هایی رو نشون می‌ده که کله‌شون رو توی فریزر کردند و عکسشون را با برچسب این عدد منتشر کردند.
اولین عکس از نوع میم سال ۲۰۰۹ روی سایت تامبلر منتشر شد. وقتی که برای اولین بار با عکس‌هایی برخورد می‌کنید که کلی لایک خورده و چیزی خاصی هم نیست، مسلماً تعجب خواهید کرد. اما اگه برچسب مربوط به اون عکس رو گوگل کنید، خواهید دید که هزاران عکس با این مضمون منتشر شدند. اینجاست که حسابی تعجب خواهید کرد

و اما قصه
داستان ما آوریل سال ۲۰۰۹ شروع می‌شه. دیوید هورویتز که یک هنرمند نیویورکیه که یک پروژه عکاسی روزانه رو اون موقع پیگیری می‌کرده. برای همین یک حساب کاربری توی تامبلر باز می‌کنه تا مخاطبانش رو همیشه به روز نگه داره. در عین حال ایده‌های خلاقانه‌ای رو توی وبلاگش پیگیری می‌کرد که در نهایت منجر به نوشتن کتابی شد با عنوان «هر چیزی که می‌تونه توی یک روز اتفاق بیفته».

ادامه

برچسب‌های لپ‌تاپ یا بیلیوردهای امروزی

یادمه وقتی اولین بار یه آگهی تبلیغاتی روی اتوبوس دیدم، با خودم فکر کردم چه ایده جالبی. یه تابلوی تبلیغاتی که در سطح شهر حرکت کنه، خیلی کاربردی‌تر از تابلوییه که یک جا ثابتش کرده باشن. حالا همون ایده چند وقته که یه جای دیگه کاربرد پیدا کرده: پشت لپ‌تاپ!
لپ‌تاپ چیزیه که صاحبش اون رو همه جا با خودش می‌بره. پشت درش صافه و فرد موقع کار، اون رو مثل یک استند یا بنر تبلیغاتی باز می‌ذاره. این روزها دیگه بیشتر کاربران کامپیوتر لپ‌تاپ دارن و خیلی‌هاشون هم توی کافی‌شاپ و کتابخونه و دانشگاه و جاهای دیگه ازش استفاده می‌کنن. بنابراین پشت لپ‌تاپ محل مناسبی برای تبلیغ و آگهی و برچسبه به خصوص اگه شما یه خوره باشید و توی همایش‌های فناوری و جاهای این چنینی شرکت کنید. اون وقته که برچسب‌های پشت لپ‌تاپ به چشم خیلی از شرکت‌کنندگان و البته دوربین‌های خبری خواهد افتاد.
البته وقتی صحبت از تبلیغ می‌شه، آدم ناخودآگاه به درآمدزایی هم فکر می‌کنه. گرچه من هنوز کسی رو ندیدم که از راه چسبوندن برچسب پشت لپ‌تاپش پول در آورده باشه. اما خب مگه کسی تا حالا از چسبوندن آگهی روی تی‌شرتش پول در آورده؟
پشت لپ‌تاپ آدم هم مثل روی تی‌شرت یا کوله‌پشتی آدمه. جای خوبیه برای نشر عقاید، دیدگاه و آگهی‌های شخصی. مثلاً این که شما طرفدار نرم‌افزارهای متن باز هستید یا لینوکس یا انگری بردز یا هر چیز دیگه، می‌تونید یه چیزی که نماد اینها باشه بچسبونید پشت لپ‌تاپتون.

به برچسب‌هایی که پشت لپ‌تاپ می‌چسبونن، می‌گن استیکر Sticker. کافیه یه جست‌وجویی با این کلمه بکنید تا به نمونه‌های جالبی برخورد کنید. خلاقیت توی این مورد بیش از هر چیزی مهمه و جلب توجه می‌کنه. سایت‌هایی هستند که می‌تونید از اونجا برچسب یا پوسته لپ‌تاپ بسازید یا سفارش بدید. این یک نمونه‌ش. تعدادی از این برچسب‌های جالب رو ببینید:

هتل کپسولی، هتل لوله‌ای، جعبه خواب

وقتی که آلوده زندگی شهری از نوع ابرشهر شده باشی، اجتمالاً به این مشکل برخوردی که کار گیر کرده و برای رفتن به خونه، برگشتن به شهر، یا پرواز ترانزیت در به در شده باشی. این طور وقت ها هر کسی دنبال یک تخت ارزون و امن می گرده تا یک شب رو بگذرونه.
خیلی اوقات چاره کار اینه که به یک مسافرخونه ارزون بری اما این برای حل این مشکل سال‌هاست که معماران و طراحان چاره پیدا کردن. راه حل هتل‌های کپسولی یا Pod Hotel هست.
همون طور که از نامش پیداست، هتل کپسولی به اتاقکی گفته می‌شه که ارزون باشه و امکانات اولیه یک مهمانخانه رو داشته باشه. نمونه‌های اولیه چنین هتل‌هایی در ژاپن راه‌اندازی شدند و حالا انواع و اقسامش کم و بیش در کشورهای مختلف دیده می‌شه و البته حیف که توی ایران خبری ازش نیست.
نمونه‌های امروزی معمولاً جنسی از فایبرگلاس دارن و طولی حدود ۲ متر و عرضی بین ۱ تا ۱.۲۵ متر. اماکناتی که در چنین هتل‌هایی عرضه می‌شه، معمولاً شامل تلویزیون، پریز برق و اینترنته. طراحی این کپسول‌ها هم فرق داره. بعضی‌هاشون دو طبقه هستند و کمدهای قفل‌داری هم برای چمدان و کیف دارند. دستشویی و حمام هم مشترکه و بعضی‌هاشون رستوران هم دارند. اولین هتل کپسولی در سال ۱۹۷۹ یعنی ۳۲ سال پیش در اوزاکای ژاپن افتتاح شد. بنابراین ایده، ایده تازه‌ای نیست.

به این نمونه دقت کنید که هر فرد می تونه ۹ ساعت در اون اقامت کنه . جزئیات بیشتر از این هتل رو می‌تونید از اینجا ببینید. و البته فرد متقاضی باید طبق این قوانین عمل کنه: ثبت در پذیرش، دوش، خواب، مسواک، خروج از پذیرش.

چند وقت پیش هم یک نمونه رو سایت نارنجی معرفی کرد که اسمش بود «جعبه خواب» یا Sleep Box:

اما یکی از آخرین نمونه‌های ساخته شده یک جور هتل هست که شاید نام «هتل لوله» براش مناسب باشه هر چند اسم اصلیش هست Park Hotel و در آلمان و اتریش در دسترسه. از روی این نقشه‌ها می‌تونید پیداشون کنید. ویژگی‌های اتاقک‌های این هتل به گفته سایتش از این قراره:

اتاق شما دنجه. یک محیط گرد که براتون حداکثر راحتی رو در حداقل فضا فراهم می‌کنه. طراحی خاص تشک راحتی دلچسبی رو ایجاد می‌کنه و در شکاف کنار بسترتون می‌تونید بالش‌ها و پتوها و روتختی‌های تازه‌ای رو پیدا کنید که خواب شما رو در شب‌های سرد تابستان لذتبخش می‌کنه. چمدان‌هاتون رو می‌تونید در انباری کوچک و زیر تخت جا بدید. برق ۲۲۰ ولت برای شارژ دوربین و لپ‌تاپتون در دسترسه . لوازم بهداشتی شخصی رو اما دیگه خودتون باید با خودتون بیارید.

 

گیف متحرکی که بیش از ۲۲ میلیون بازدیدکننده دارد

به نظرتون یه وبدئو که بازدیدکننده‌هاش به ده هزار تا برسن، چه ویژگی‌ای می‌تونه داشته باشه؟ احتمالاً باید یه اتفاق جالب رو گزارش کرده باشه؟ یک شهروند خبرنگار از سقوط هواپیما تصویر گرفته باشه؟ کنسرت آدم معروفی باشه؟ اگه ویدئویی صد هزار تا بازدید داشته باشه چی؟ نظرتون درباره یک میلیون بازدید چیه؟ ده میلیون؟ بریم بالاتر؟

ویدئویی که این پایین گذاشتم با نام Nyan Cat، تا الان بیشتر از ۴۰ میلیون بازدیدکننده داشته. اما اگه تونستید علتش رو پیدا کنید، لطف کنید و به من هم بگید:

این ویدئو و حواشی دور و برش این قدری معروف هست که براش یک مدخل در ویکی‌پدیا درست بشه. مراجعه به این صفحه این اطلاعات رو در اختیارمون می‌ذاره:

این ویدئو در واقع یه فایل تصویری متحرک بوده که گربه‌ای رو با بدن تارت گیلاس نشون می‌ده که در حال پرواز یک رنگین‌کمان از خودش به جا می‌ذاره. ویدئوی مورد نظر با یک موسیقی همراه شده به صورت «نیانیانیانیانیانیانیانیانیا»!

این ویدئو که سر کپی‌رایتش هم کلی دعوا شده و نمونه‌های تقلیدی زیادی هم از روش ساخته شده، کلی طرفدار داره. اپلیکیشن آیفون و آیپد و اندروید و پلتفرم های دیگه هم براش ساختن.

اما داستان به همین جا ختم نشده. درآمدزایی از این کاراکتر همچنان ادامه داره و تی‌شرت و محصولات جانبی دیگه‌ای مثل بدلیجات در حال تولیده. اگه بازی با این انیمیشن هشت بیتی رو هم دوست دارید می‌تونید یه سری به اینجا بزنید.

تو دلِ کیفِ کی، چیه؟

توی کیف شما چه چیزهایی پیدا می‌شه؟ این سؤالی هست که سوژه چند تایی سایت مثل این و حتی برنامه‌های تلویزیونی شده. برای خیلی‌ها جالبه که محتویات کیف یکی دیگه رو ببینن. حالا این می‌تونه از روی کنجکاوی باشه یا حتی شاید دوست دارن اخلاق ئو سلیقه طرف رو بدونن. این وسط گاهی چیزهای عجیب و غریبی هم پیدا می‌شه. مثلا براتون جالب نیست اگه توی کیف یه دختر پنجه بوکس ببینید؟

چند وقته توی فیس‌بوک یه صفحه درست شده که ایرانی‌ها از محتویات کیفشون عکس می‌گیرن و به اشتراک می‌ذارن. اگه دوست دارید یه نگاهی به عکس‌هاشون بندازید یا محتویات کیفتون رو به اشتراک بذارید، به این صفحه برید.

به نظرم مجموعه جالبی شده و فکر می‌کنم جالب‌تر هم بشه. بگذریم از این که بعضی‌ها حتی دنبال اینن که ببینن توی یخچال کی چیه!

سایتی که فکرتان را می‌خواند

کمتر پیش میاد که یک سایت سرگرم‌کننده رو معرفی کنم. یعنی اون قدر باید جالب باشه که بتونه جذبم کنه. Akinator سایتیه که می تونه ساعت‌ها سرگرمتون کنه. این سایت می‌تونه شخصیتی رو که در ذهنتون دارید، حدس بزنه.

سؤالات زیادی ازتون می‌پرسه که گاهی در مراحل ۲۰ تایی پرسیده می‌شه. یک هو هم می‌زنه به سرش و توی یه مرحله سه چهار تا سؤال می‌پرسه. در پایان هر مرحله شخصیت رو اعلام می‌کنه. اگه در هر مرحله درست حدس نزد، از شما اجازه می‌گیره و سؤالات بعدی رو شروع می‌کنه. کم پیش میاد که نتونه حدس بزنه منظورتون کیه.

روش کارش هم جالبه. از سؤال‌های زیادی که می‌پرسه و از مجموع جواب‌های کاربرها، داده‌های خودش رو تکمیل و تکمیل‌تر می‌کنه و حتی در صورتی که شما جواب سؤال‌ها رو ندونید و شک داشته باشید، مجموع نظرات، جواب درست رو تشکیل خواهد داد. حتی اگه جواب یک سؤال به مرور زمان تغییر کنه، مثلاً طرف بمیره یا ازدواج کنه یا بچه‌دار بشه، مجموع جواب‌ها در الگوریتمی که برای سایت نوشته شده، پردازش می‌شه و جواب غلط رو اصلاح می‌کنه.

این سایت اپلیکیشن هم داره. اپلیکیشن آیفون رو از اینجا، اندروید رو از اینجا و بادا رو از اینجا دریافت کنید.

ابتکار لی‌وایز در معرفی تولیدات تازه

پیش میاد دیگه. چند وقته کلید کردم روی تبلیغات و روش‌های بازاریابی خلاقانه. برام جالبه که چه ایده‌هایی در این زمینه شکل می‌گیرن و چطور تبدیل می‌شن به یک آگهی قابل توجه.

به هر حال این بار نمونه جالبی از شرکت لی‌وایز Levi’s رو معرفی می‌کنم.

بازاریابی کار سختیه. به خصوص وقتی رقابت زیاد باشه و آدم‌های خلاق بخوان که محصولشون رو به مجلات معروف معرفی کنن. یکی از دوستام که مدتی همین کار رو اینجا انجام داده، برام تعریف می‌کرد که مجبور بوده هر روز تلفنی با روزنامه‌نگارهای جراید معروف سر و کله بزنه تا راضی بشن یه نگاهی به محصولاتشون بندازن و براش نقد بنویسن.

یکی از ابتکارها در این زمینه مربوطه به شرکت لی‌وایز که یکی از معروف‌ترین برندهای پوشاک در دنیاست. بازاریاب‌های بخش اروپایی این شرکت تصمیم گرفتن تا یک پاکت طراحی کنن و مجموعه تازه تولیداتشون رو با اون پاکت به مجلات معروف فشن و مد بفرستن. همون‌طور که گفتم سردبیران این طور مجلات هر روزه توسط نمونه‌محصولات محاصره شدن. بنابراین باید یه ابتکار ویژه ارائه می‌شد تا بعد از دیدنش دور انداخته نشه. بنابراین لی‌وایز یه کارت دست‌نویس براشون فرستاد که یه کارت بازشو محسوب می‌شد. عین همین کارت‌هایی که برای هم می‌فرستیم و بازش می‌کنیم و توش یه چند خطی نوشته شده. البته با این تفاوت که یه گنجه کوچیک توش بود که مجموعه تولیدی تازه این شرکت رو توی خودش جا داده بود.

ادامه

فلش‌موب، یک حرکت عمومی هیجان‌انگیز

چند سال پیش بود که برای اولین بار این اصطلاح به گوشم خورد. ویکی‌پدیا، فلش‌موب رو این طور تعریف می‌کنه: فلش موب (Flash mob) توسط یک گروه بزرگ از افراد انجام می‌شه. عده‌ای قابل توجه در یکی از اماکن عمومی در یک زمان مشخص ظاهر می‌شن و حرکتی غیرعادی رو انجام می‌دن که البته غیرقانونی نیست و پس از انجامش بلافاصله محل رو ترک می‌کنن. تمام برنامه‌ریزی هم از راه امکانات مخابراتی مثل تلفن و تلفن همراه و پیامک یا شبکه‌های اجتماعی و ایمیل صورت می‌گیره و سازمان‌ها در اون نقشی ندارن.
البته این یه تعریف عام هست و درباره همه فلش‌موب‌ها صادق نیست. فلش‌موب در سال‌های اخیر فراگیرتر شده و در نقاط مختلف دنیا انجام می‌گیره و ویدئوی بیشترشون رو هم می‌شه توی اینترنت پیدا کرد. اهداف هم متفاوت هستن. بعضی‌هاش برای سرگرمی و بعضی‌هاش برای اعتراض و بعضی دیگه اهدافی غیر از این دارن. حتی نمونه‌هایی هم هست که اهداف تبلیغاتی و آگهی‌های تجاری دارن.
مردمی که از ماجرا خبر ندارن، اغلب واکنش‌های جالب و متفاوتی نشون می‌دن. فرض کنین که شما دارین توی پارک مرکزی و معروف شهر قدم می‌زنین، یهو یک عده از افراد دور و برتون که خیلی عادی داشتن مثل شما قدم می‌زدن، سر ساعت پنج بعد از ظهر دور آبنمای وسط پارک حلقه بزنن و شروع کنن به سجده کردن و سی ثانیه بعد انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، بذارن و برن پی کارشون (مثل این ویدئو).
یا مثلاً چند صد نفر سر یک ساعت مشخص برن توی یک فروشگاه عظیم سی‌دی و دی‌وی‌دی و محصولات فرهنگی در حالی که رنگ تی‌شرت‌هاشون دقیقاٌ هم‌رنگ تی‌شرت‌هایی هست که کارمندان اونجا پوشیدن و خیلی عادی و مثل یک خریدار شروع کنن به زیر و رو کردن دی‌وی‌دی‌ها (مثل این ویدئو).
این روزها فلش‌موب رو یک سری از شرکت‌ها برای تولید آگهی‌های بازرگانی هم استفاده می‌کنن. مشهورترین این فلش‌موب‌های تبلیغاتی رو شرکت تی‌موبایل ترتیب می‌ده. این ویدئویی هست که در ایستگاه قطار لیورپول استریت در شهر لندن گرفته شده و در نهایت تبدیل به آگهی شد (ویدئوی پشت صحنه). این هم یک نمونه دیگر در ترمینال شماره ۵ فرودگاه هیث‌رو.
در ادامه این نوشته بذارین چند تا سایت بهتون معرفی کنم. یکی از مشهورترین این وب‌سایت‌های فلش‌موب دات کام هست که خیلی از این قرارها اونجا تنظیم می‌شه. این سایت سعی کرده ده فلش موب برتر رو جمع‌آوری کنه که البته بعضی‌هاش به نظرم چندان جالب نیستن. به نظرم این یکی که ۱۱۱ مرد بدون تی‌شرت همزمان می‌رن توی یه فروشگاه بزرگ که تی‌شرت بخرن جالبه. یا این یکی که یک عده زیادی ناگهان در یک زمان شروع می‌کنن با انگشت به سوی هم شلیک کردن. این هم نمونه دیگه شلیک اما در ابعاد عظیم‌تر. این سایت هم ده ویدئوی برتر فلش‌موب رو در یوتیوب جمع‌آوری کرده. بعضی‌هاش واقعاً هیجان‌انگیز هستن. مثلاً این یکی که دویست نفر ناگهان در یک ایستگاه یخ می‌زنن و پنج دقیقه در حالت‌های مختلف فریز می‌شن. و نمونه‌های دیگه رو که در شهرهای مختلف و در اماکن عمومی متفاوت انجام شده که به نظرم مجموعه جالبی هستن.

نوامبر، ماه ملی سیبیل

باور بفرمایید جنس نر آدمیزاد هم به یک سرطان‌های خیلی اختصاصی مبتلا می‌شود. یعنی این طور نیست که فقط جنس ماده این حیوان دوپای ناطق عاقل سرطان اختصاصی خاص خودش یعنی پستان و رحم را داشته باشد. این مردان سیبیلو هم گاهی به یک سرطان‌هایی مثل پروستات مبتلا می‌شوند که عمراً هیچ زنی بتواند به آن دچار شود و البته خیلی هم این وسط داغان می‌شوند. پدربزرگ خودم هم همین سرطان پروستات را داشت. هر چقدر هم آن چند ماه آخر دکتر بردیمش و دم و دستگاه و خلاصه لابراتوار و تلاونگش را دستکاری کردیم و به تیغ جراحان سپردیم، افاقه نکرد و به رحمت خدا رفت. خدا کند از این بیماری‌های خانوادگی ارثی نصیب ما نشود.
باری… چه می‌گفتم؟ هان. می‌خواستم از کار خیر حرف بزنم برای مردان. البته اذهان منحرف بلافاصله به مسائلی مثل خواستگاری متمایل می‌شود اما خدا وکیلی منظور من یک کار خیر درست و حسابی است. جانم برایتان بگوید که چند سالی است جنس سیبیلوی بشر برای حل این مشکل تدابیری اندیشیده و دست به کار شده.
مؤسسه موومبر Movember که از ترکیب دو کلمه Moustache به معنی سیبیل و November یا همان ماه نوامبر درست شده، یک همچین هدفی دارد. این مؤسسه خیریه تلاش می‌کند تا توجه مردم را به بیماری‌های خاص مردان به ویژه این سرطان پروستات نامرد جلب کند. و چه روشی برای جلب توجه بهتر از گذاشتن سیبیل در دوره‌ای که سیبیل دسته‌موتوری چندان مد نیست. البته سیبیل‌های دیگر هم در این راستا قابل گذاشتن هستند اما این یکی مدلش از قرار معلوم خیلی طرفدار دارد. برنامه هم این طوری است که از ابتدا تا انتهای ماه نوامبر مردان حامی این طرح سیبیل می‌گذارند تا کمک‌هایی برای این مؤسسه جلب کنند. البته فکر نکنم هیچ منع قانونی برای گذاشتن سیبیل توسط زنان هم در جهت حمایت از این حرکت وجود داشته باشد. بنابراین اگر جز زنان محسوب می‌شوید و دلتان می‌خواهد از ما مردان حمایت کنید، با آغوشی باز این حرکت شما را پذیرفته و نه تنها شما را می‌ستاییم بلکه حلواحلوایتان هم می‌کنیم. این حرکت گویا در سال ۱۹۹۹ از استرالیا آغاز شده و به کشورهای دیگر هم صادر شده است.
البته سوای این حرف‌ها موجی برای مبارزه با از میان رفتن سبیل و دمده شدنش به راه افتاده است. حرکتی که قصد دارد تا سیبیل را به پسران و مردان زیر ۳۰ سال باز گرداند. یک فیلم مستند هم در این زمینه ساخته شده به نام بازگشت شکوهمندانه سیبیل یا The Glorius Mustache که تریلرش را می‌توانید از اینجا تماشا کنید.
اطلاعات و نوشته‌های بیشتر را هم می‌توانید از این لینک‌ها به دست بیاورید. باشد که دنیا بر مدار سیبیلتان بچرخد.

ادامه

برنامه‌هایی برای آیفون: آهنگ‌سازی با دهان و آدم‌لخت‌کن!

هر چند فکر می‌کنم خیلی‌ها آیفون ندارن، بنابراین اپلیکیشن‌هایی که گاهی توی این وبلاگ معرفی می‌کنم، ممکنه به دردشون نخوره. اما حداقل نتیجه‌ای که می‌تونه داشته باشه اینه که پیشرفت برنامه‌نویسی برای موبایل و به ویژه آیفون رو به رخ می‌کشه. به هر حال اینها یکی از اپلیکیشن‌هایی هست که این روزها ازش خوشم میاد.
گروه موسیقی یا Voice Band: این اپلیکیشن به درد آهنگ‌سازی می‌خوره. اصلاً هم نیازی نیست که از موسیقی سررشته داشته باشید. کافیه فقط جلوی دهنی، موسیقی آهنگ رو با دهنتون بزنین. این برنامه صدای شما رو به عنوان ورودی می‌گیره و اون رو به سازی که انتخاب کردین، تبدیل می‌کنه. می‌تونین لایه‌های مختلفی رو در آهنگتون بسازین. به عبارتی هی بگین با.. بابابابا… با… بابا. و خروجی همون چیزیه که با دهن نواختین اما با صدای مثلاً گیتار الکتریک یا درام. البته ممکنه این وسط باباتون بیاد حالتون رو بگیره یا این که از بس داد و فریاد بزنین همسایه‌ها بیان باباتون رو دربیارن اما حاصل کار، چیز جذابی به نظر می‌رسه. قیمتش هم ۴ دلاره. این هم یه ویدئوی گویا برای این که متوجه بشین چطور کار می‌کنه:

 

ادامه