خب شاید یه کمی دیر باشه و باید زودتر از اینها نظرم رو مینوشتم. اما درگیری روزهای آخر انتخابات و شوک بعد از اون این اجازه رو بهم نداد. به هر حال موقع رأی دادن دکتر معین در محل اخذ رأی دانشگاه امیرکبیر حاضر بودم. ساعاتی پس از اتمام رأیگیری، حضور در ستاد مرکزی دکتر معین به ما این امکان رو میداد که زودتر از رسانهها در جریان اخبار قرار بگیریم. تغییر سریع رتبه کاندیداها یاعث میشد که نشه حدس زد چه اتفاقی در انتها میافته.
نهایتاً ساعت ۴ صبح بود که برگشتم خونه تا یه کم استراحت کنم. فردای انتخابات هم که بر همه روشنه!
اما این روزها به بررسی اتفاقات و تحلیل درباره نتایجش گذشت. مطمئناً یافتن ضعفها و اشکالات در زمان باقیمانده دردی رو دوا نمیکنه. از طرف دیگر همه ما در شکوندن کاسه کوزه بر سر یه نفر ید طولایی داریم. اولین تصور من هم بعد از اعلام نتیجه این بود که باید مقابل تهدیدی که همه رو تهدید میکنه ایستاد. هر چند با اکراه. درباره تحریم و مواضع تحریمیها هم به اندازه کافی صحبت شده. موضع من هم تقریباً اما نه کامل چیزی شبیه نوشته مسعود بهنود و ابراهیم نبوی هست. به هر حال جمعبندی اتفاقات برای من وضعیتی به وجود آورد که به امضای این نامه منجر شد.
فرصت زیادی باقی نمونده. خوشبختانه توی این چند روز با تعداد زیادی از دوستان موافق و مخالف صحبت کردم. در حال حاضر من هم معتقدم که علیرغم تمام انتقادهایی که به هاشمی رفسنجانی دارم، برای جلوگیری از این خطر باید بهش رأی بدم.
صحبتها و مطالب زیادی هست که این روزها با بحث کردن با تمام دوستانم حاصل شده و دوست دارم بنویسم اما الآن مقدور نیست. سعی میکنم فردا هم در همین باره بنویسم.
بدون دیدگاه! نخستین کسی باشید که دیدگاهی مینویسد.